ویژگی های شخصیتی و اخلاقی امام صادق علیه الاسلام

– ۴- ۳. میراث علمی

۴- ۴- ۳- ۱. برگزاری جلسات درسی

برگزاری جلسات درس و پاسخ­گویی به سؤال­ها به­صورت علنی در مسجد یا در منزل به­طور خصوصی یا عمومی در مکه[۱] یا مدینه یا زمان حضور در شهر حیره از عراق، یکی از مهم­ترین فعالیت­ها و میراث علمی و آموزشی امام صادق† است[۲] و از مردم می­خواست تا قبل از شهادتش، مسائل مورد نیازشان را از وی بپرسند.[۳] تحت تأثیر توان علمی امام شاگردانی از سرتاسر بلاد اسلامی به­ویژه اهالی کوفه در جلسات ایشان حضور می­یافتند.[۴] بنابر نقل برخی اخبار، به صدور فتوى، تفسیر قرآن و پاسخ­گویی به مسائل حج و احكام دين می­پرداخت.[۵] یعقوبی(م۲۹۲ق) درباه شهرت جلسات درس امام صادق† می­نویسد: «هنگامی که از امام جعفربن محمد† چیزی نقل می­کردند، می­گفتند عالم به ما چنین گفت.»[۶]

محور بیشتر جلسات درس امام صادق† پرسش شیعیان یا عامه از نیازها و ابهامات علمی آن­هم به­دلیل شرایط علمی و فرهنگی و پراکندگی آنان و در حوزه­ تفسیر، فقه، کلام، تاریخ، اخلاق اجتماعی و حدیث بود.[۷] شیعیان از مناطق مختلف جزیره­العرب، ایران، عراق، شام و مصر برای دریافت پاسخ سؤال­های خود در هرجایی که امام حضور داشت حتی در حیره[۸] یا راهی مدینه می­گشتند. به­عنوان نمونه، ابى­رَبيع شامى می­گويد: «بر امام صادق† وارد شدم و ديدم كه اطاق پر از جمعيت است از خراسانى، شامى و ساير بلاد اسلامی و من جايى كه بنشينم، نيافتم.»[۹] در گزارش دیگری، فردی از بصره برای دریافت حکم شرعی “میگو” از بصره راهی محضر امام در مدینه گردید.[۱۰] به­نظر می­رسد برای فهم و ارزیابی تعداد جلسات و حجم احادیث صادره از امام صادق† جستجوی عبارت: «كتاب من روى عن الصادق†» در منابع فهرست­نگاری، گویاترین شیوه است.

۴- ۴- ۳- ۲. میراث مکتوب و علوم

باوجود همه محدودیت­های امام صادق† و شیعیان در ترویج مکتب اهل­بیت‰،[۱۱] به­طور قطع، زیادی شاگردان، فراوانی و تنوع روایات ایشان در علوم اسلامی، به­تنهایی می­تواند گویای مرجعیت علمی امام صادق† باشد. برای تأیید این نظریه کافی است تا برخی دیدگاه­های اندیشمندان عامه و شیعه را مرور کنیم. به­عنوان نمونه، سَدیر صیرفی به نمایندگی از ابوبصیر، یحیی بزّاز و داودبن کثیر، که در مجلس امام صادق† حضور داشتند، خطاب به آن حضرت گفتند: «ما معتقدیم که شما علوم فراوانى دارید.»[۱۲] هشام­بن عبدالملک نیز در اعترافی نسبت به مرجعیت امام صادق† خطاب به یوسف­بن عمر والی عراق، می­نویسد: «تو می­دانی که مردم عراق بسیار به اهل­بیت‰ علاقمند هستند، اطاعت آنان را بر خود واجب شمرده، شرایع دینی را از آنان می­گیرند و آنان را عالم به همه­چیز می­دانند.»[۱۳] بنابر گزارش جاحظ(م۲۵۵ق): «علم امام صادق† جهان را پُر کرده بود.»[۱۴]

شیخ مفید(م۴۱۳ق) نیز می­نویسد: «امام صادق† در فضل و دانش سرآمد، در ميان شيعه و سنى مقامش ارجمندتر بود و به­اندازه­ای مردم از علوم آن حضرت نقل كرده‏اند كه سخنانش توشه راه مسافران، نامش در هر شهر و ديار زبانزد مردمان گشته و از هيچ­يك از اين دانشمندان، به آن اندازه كه از آن جناب حديث نقل كرده­اند، از ديگرى نقل نكرده‏اند و هيچ­يك از اهل آثار و ناقلان اخبار به آن اندازه كه از آن حضرت بهره بردند از ديگران بهره‏گيرى نكرده­اند.»[۱۵]

ذهبی(م۷۴۸ق) براین باور است: «جعفربن محمد صادق† به جهت بزرگواری، علم، فضل و شرف، ازهمه بیشتر به خلافت لایق و شایسته بود.»[۱۶] ابن­حَجر هیتمی(م۹۷۴ق) نیز می­نویسد: «مردم به­اندازه­ای علم از امام صادق† نقل کردند که به­سبب آن، کاروان­ها راه افتادند و شهرتش در تمام سرزمین­ها پیچیده و عالمان بزرگی از عامه همانند: یحیی­بن سعید، عبدالله­بن جُرَیج، مالک­بن اَنس، سُفیان ثَوری، سُفیان­بن عُيَيْنَة، ابوحنیفه، ابن­شُعبه و ایوب سَّخْتِيَانِي از او نقل حدیث کرده­اند.»[۱۷] بنابراین، می­توان گفت، آگاهی به علوم[۱۸] ارائه علوم به جامعه تحریف­زده آن­هم توسط امام صادق†، جامعه شیعه را به یک قدرت و قطب علمی تبدیل و همگان به ایشان نیازمند گشتند.

امام صادق† در دفاع از میراث علمی خود، خطاب به جماعتی از مردم کوفه فرمودند: «تعجب دارم از مردمی که همه دین­شان را از رسول خداˆ می­گیرند و به آن عمل می­کنند و هدایت می­یابند و روایت می­کنند که اهل­بیت‰ وی دارای علم رسول خداˆ نیستند! ما اهل­بیت‰ پیامبر و ذریه او هستیم؛ در خانه­های ما وحی نازل شد و علم از جانب ما برای آنان صادر شده است.»[۱۹]

بنابر گفته برخی منابع عامه، امام صادق† همانند برخی دیگر از اهل­بیت‰ مشهور به داشتن آثار مکتوب حدیثی است؛[۲۰] لذا اصل اين امر که آن حضرت آثار نوشته باشد، دور از انتظار نيست. چنان­که ابن­حجر عسقلانی(م۸۵۲ق)، معتقد است که امام صادق† فقیه و دارای احادیث و نسخه‌های بسیاری است.[۲۱] مؤید این سخن آن است که مُطّلب­بن زياد زُهري[۲۲] به کار نسخه­نویسی یا نقل نگاشته­های امام جعفر صادق† اهتمام داشت، اما آثار منسوب به ایشان، از حيث اعتبار شرايطی بسيار متفاوت دارند. در شمار معتبرترين نوشته­ها، بايد به شماری از نامه­ها و رساله­های کوتاه اشاره کرد که در لابلای متون حديثی برجای مانده­اند.

کتاب­ها و رساله­هایی همانند: الاهلیجیه یا الاهلیلجه، توحید مفضل یا الفضائل یا کتاب الفکر، تفسیر، طب الائمه‰ یا الظُلمه فی طب الائمه‰،[۲۳] كتاب اختلاج الأعضاء،[۲۴] الدیات،[۲۵] کتاب الحج،[۲۶] رسائل جابربن حیّان،[۲۷] مصباح الشریعه یا مفتاح الحقیقه، الاهوازیه، تقسیم الرؤیا،[۲۸] الجعفریات،[۲۹] الغنائم و وجوب الخمس،[۳۰] معایش عباد و وجوه اخراج الاموال،[۳۱] شرایع الدین، الرَّد على‏ القَدرية، الرد على الخوارج[۳۲] و متنی با عنوان رساله الی اصحاب الرأی و القاس که نقدی بر روش فقهی مکتب عامه است، متعلق یا منسوب به امام صادق† هستند.[۳۳] افزون­بر این موارد، کتاب­هایی بدون عنوان نیز به ایشان منسوب است.[۳۴] همچنین، می­توان از روایات ایشان نیز در کتاب­های اصول چهارصدگانه یاد کرد.[۳۵]

در شرایطی که برخی از علمای عامه دسترسی اهل­بیت‰ به میراث علمی گذشتگان را بد می­دانستند،[۳۶] اما دسترسی امام صادق† به آثار انبیاء‰ ازجمله میراث رسول اللهˆ- که به خط امیرمؤمنان علی† بود،-[۳۷] و دیگر اهل­بیت‰، بر شهرت علمی ایشان افزوده و مایه مباهات عامه و حتی شیعیان گشت. آن حضرت، خطاب به ابوحنیفه فرمود: «اين که او گفته من صُحفي هستم، راست مي‌گويد. من صحف ابراهيم† و موسي† را خوانده‌ام.»[۳۸]

امام صادق† اظهار می­کرد: «باوجود داشتن آثار گذشتگان، این دیگران هستند که نیازمند ما هستند. کتاب­های زبور داود†، تورات موسى†، انجيل عيسى†، صحف ابراهيم†، کتاب جامعه علی† و مُصحَف فاطمهƒ[۳۹] و احكام حلال و حرام،- همگی- در اختیار ما بوده است.»[۴۰] ایشان همچنین، فرمود: «نزد من صحیفه­ای مشتمل بر نوزده صفحه است که در آن احادیث رسول خداˆ وجود دارد.»[۴۱] در گزارش دیگری، ایشان دسترسی به اوراقی از امام سجاد† داشته است که مَسعَدةبن صَدَقه از روی آن نسخه­برداری کرده است.[۴۲] در خبر دیگری، امام صادق† فرمود: «دو کتاب دارم که نام تمام انبياء‰ و سلاطينى كه در زمين فرمانروائى مي­كنند، در آن­ها ثبت است.»[۴۳]

در دوره­ای که مکتب فقهی عامه توسط حاکمیت حمایت می­گردید و منصور عباسی در نگارش آثار عامه ازجمله کتاب المؤطا عجله داشتند،[۴۴] ظهور میراث فقهی امام صادق†[۴۵] در مقابل جریان بدیل­ساز از اهمیت برخودار بود تا ضمن نقد مکتب عامه، فقه امامیه را بر جامعه اسلامی عرضه و شیعیان را از مراجعه به آنان بی­نیاز کند.

دانش تفسیر، از دیگر میراث علمی امام صادق† است و مردم را برای یادگیری آن نزد خود فرامی­خواند.[۴۶] وی خطاب به برخی از اصحاب همانند ابوبصیر اظهار می­داشت: «قادر به تأمین نیازهای مردم در تفسیر قرآن است؛»[۴۷] زیرا دانش قرائت و تفسیر را از طریق اجدادش از پیامبرˆ به ارث برده بود.[۴۸] ایشان شاگردانی چون حمزه­بن حبیب زَیّات و ابان­بن تَغلِب را در دانش قرائت تربیت کرد[۴۹] و از طریق آن شاگردان این میراث به کوفه منتقل یافت و در آن­جا تأثیرات زیادی داشت. در بررسی روایات تفسیری ایشان، مباحثی پیرامون تاریخ قرآن، شأن نزول و اسباب نزول، مجمل و مبین، قصص قرآن، قرائات، امثال قرآن، ناسخ و منسوخ، عام و خاص، مطلق و مقید، محکم و متشابه، فواتح سور، مفردات قرآن، فضایل قرآن، تناسب و ارتباط آیات و استفاده از آن­ها در کشف مراد حقیقی آیات قرآن، در کلام ایشان بسیار یافت می­شود.

دانش فقه امامیه برگرفته از وحی الهی و سنت نبویˆ بود که از طریق امیرمؤمنان علی† و امامان بعدی به امام صادق† منتقل شده بود و به تعبیر قاضی نعمان مغربی(م۳۶۳ق): «از امام صادق† بود که علم فقه منتشر گردید.»[۵۰] چنان­که به برخی از شیعیان و عامه فرمودند: «نزد ما كتابي است كه رسول خداˆ املا فرموده و اميرمؤمنان† آن را نوشته است. كتابي كه است که هر حلال و حرامي در آن است.»[۵۱] در خبر دیگری، فرمودند: «ما صاحبان ذکر و دانش هستيم و نزد ما- دانش- حلال و حرام است.»[۵۲] همچنین، خطاب به عمروبن جُمَیع درباره توان علمی خویش، فرمودند: «هرکس به قصد آموختن فقه، قرآن و تفسیر به­سوی ما بیاید، به او اجازه دهید تا بر ما وارد شود.»[۵۳]

امام صادق† در مدینه و حتی در مکه به صدور فتوی و پاسخ­گویی به مسائل حج و احكام دين می­پرداخت.[۵۴] نتیجه تلاش­های امام صادق† در صدور روایات فقهی و اجتهادی[۵۵] و بیان فلسفه احکام[۵۶] آن گردید که حَریزبن عبدالله سجستانی با تکیه بر روایات فقهی امام صادق† کتابی با عنوان الصلاة کبیر و نوادر نگاشت که شیعیان به­عنوان رساله فقهی از آن بهره می­بردند[۵۷] و دانشجویان آن­را در مجالس درس خود قرائت کرده و حفظ می­کردند.[۵۸] همچنین، محمّدبن عمر زيدي کتابی با عنوان الفرائض‏ به نقل از امام صادق† نگاشت.[۵۹]

فقه امامیه با محوریت امام صادق† باعث گردید تا شاگردان زیادی راهی مدینه شوند. این امر منصور عباسی را برآن داشت تا از طریق ابوحنیفه و پرسش چندین سؤال فقهی امام را امتحان کند. علم امام آن­چنان بود که توانست توطئه منصور را خنثی کند؛ لذا ابوحنیفه(م۱۵۰ق)، بعد از پذیرش شکست درباره عظمت و توانایی علمی امام در فقه، گفت: «من دانشمندتر از جعفربن محمد† ندیده­ام. او آگاه­ترین آنان به اختلاف مردم در فتاوا، مسائل فقهی به­ویژه احکام حج است،»[۶۰]

یکی دیگر از محورهای توان علمی امام صادق† که درباره آن اختلاف دیدگاه وجود دارد، دانش طب است و کتابی نیز با عنوان طب الائمه‰ و رساله­ای با عنوان الظلمه فی طب الائمه‰ به ایشان منتسب است.[۶۱] در منابع حدیثی، روایات معتبری از ایشان درباره امور بهداشتی نقل گردیده است؛ اگرچه نسبت به دانش طب به­طور مطلق نمی­توان نظر قطی داد، اما چندین گزارش درباره تبحر ایشان درباره طب وجود دارد. بنابر برخی اخبار، امام صادق† توضیح مفصلی درباره فیزیولوژی بدن ازجمله استخوان­ها و ماهیچه­ها می­دهد.[۶۲] ذهبی(م۷۴۸ق) نیز می­نویسد: «به جعفربن محمد† کتاب­ها یا علومی همانند: کتاب اختلال اعضای بدن نسبت داده شده است که من از آن­ها، چیزی را نشنیده­ام.»[۶۳] طبق برخی شواهد در تأیید این نظریه می­توان گفت، حسین­بن احمدبن شَیبان قزوینی، شاگرد حَمادبن عیسی جُهنی کوفی بود و کتابی از پندها، مواعظ، آگاهی بر اعضای بدن انسان و اعضای حیوان و فصل­هایی از بحث توحید و ترجمه مسائلی را که حَماد از امام صادق† پرسیده بود، تألیف کرد.[۶۴]

افزون­بر تسلط امام صادق† به علم نجوم،[۶۵] براساس گزارش برخی منابع عامه، ایشان در علوم دیگر تبحر داشت و نکاتی را در علم کیمیا و جفر[۶۶] به شاگردانش آموخت.[۶۷] جابربن حَیّان از متخصصان دانش شیمی، خود را از شاگردان امام صادق† می­داند. جابر، متخصص منطق، فلسفه، کیمیا و صاحب کرسی در کوفه و دارای کتابی هزار صفحه­ای است. طبق گزارش ابن­خلکان، این رسائل هزار صفحه­ای متعلق به امام صادق† و مشتمل بر دانش شيمى، كيميا و علوم گوناگون بوده و جابر از روی آن یادداشت کرده است.[۶۸]

میراث علمی دیگر امام صادق†، افزون­بر دانش تاریخ و آگاهی از اخبار انبیاء‰، سنت نبویˆ و امامان شیعه‰،[۶۹] دانش حدیث است؛ اگرچه شنیدن حدیث امام صادق† برای عامه در برخی مناطق همانند آبادان و بصره خوشایند نبود،[۷۰] اما مورد توجه و تمجید بیشتر عامه و خاصه قرار گرفت.[۷۱] بنابر اعتراف منصور عباسی: «در هر زمانی از میان اهل­بیت‰ یک محدَّث وجود دارد و همانا امروز جعفربن محمد† محدَّث است.»[۷۲] تسلط علمی امام به احادیث آن­چنان بود که احادیث جعلی غالیان[۷۳] یا اخبار نادرست حکم­بن عُتَیبَه به نقل از امام باقر† را، تکذیب می­کرد.[۷۴] توجه به نقل، قواعد علم حدیث، حجیت حدیث، عرضه حدیث بر کتاب قرآن و سنت نبویˆ، عدم نقل حدیث از غیرثقه، بخشی از این قواعد حدیثی است.[۷۵] به­عنوان نمونه، امام صادق† به برخی از شیعیان از جمله جَمیل­بن دَرّاج تذکرات لازم را درباره ملاک نقل حدیث بیان می­کردند.[۷۶] همچنین، برای پیشگیری از انحراف فکری کودکان، به شیعیان سفارش می­کرد تا از همان کودکی به بچه­های خود حدیث- و کلام اهل­بیت‰ را- بیاموزند.[۷۷]

احمدبن محمدبن عیسی قمی می­گوید: «در طلب حدیث به سمت کوفه رفتم. در آن­جا حسن­بن علی وَشّاء از اصحاب امام رضا† را دیدم و از وی خواستم که دو کتاب علاء­بن رَزین و اَبان­بن عُثمان را برایم بخواند؛ لذا آن دو را آورد. سپس از وی خواستم که اجازه روایت آن دو کتاب را به من بدهد، اما وی گفت: خدا خیرت دهد، چرا عجله می­کنی؟ اول آن­ها را بنویس تا بعد برایت قرائت کنم تا بتوانی آن­ها را روایت کنی. گفتم معلوم نیست که حوادث روزگار اجازه چنین کاری را به من بدهد، اما حسن پاسخ داد: اگر بدانی چقدر افرادی هستند که خواهان شنیدن چنین احادیثی هستند، هرآینه تو بیشتر از این مقدار را می­طلبیدی! چراکه من در مسجد کوفه نه­صد شیخ را دیدم که همه از جعفربن محمد† حدیث نقل می­کردند.»[۷۸]

افزون­بر ذکر علوم یادشده در منابع حدیثی، امام صادق† در دانش علم کلام نیز متخصص[۷۹] و به تربیت متکلمانی چون حَمادبن عیسی جُهنی، هشام­بن حکم و زُراره[۸۰] اهتمام داشته و به آنان یادگیری دانش کلام را سفارش می­کرد.[۸۱] چنان­که هشام­بن حکم می­گوید: «من در منا از امام صادق† پانصد سؤال درباره علم کلام پرسیدم و گفتم که آنان(عامه) چنین می­گویند و امام در مورد هر مسأله می­فرمودند: تو هم این­گونه پاسخ بده.»[۸۲] حماد نیز، کتابی با عنوان مسائل التلمیذ دارد که بخشی از آن درباره کلام بوده و حاوی مجموعه پرسش­های او از امام صادق† است.[۸۳] امام صادق† ضمن مناظره با ابی­العوجاء، زندیق مصری، ابوشاکر دیصانی و دیگران[۸۴] به شبهات کلامی عامه پاسخ و به نقد دیدگاه­های مکتب اهل­حدیث، اهل­رأی و معتزله[۸۵] می­پرداخت.

از برخی اخبار برمی­آید که امام صادق† در هنر خطاطی و کیفیت نگارش با قلم هم تبحر داشته و درباره شیوه نگارش با قلم می­فرمایند: «بسم الله الرّحمن الرّحیم را با نیکوترین خط در اوّل نامه بنویس و حرف «ب» را کشیده ننویس مگر زمانی که «س» را با دندانه نوشته باشی.»[۸۶]


[۱] . «بنابر گزارشی، مردم در ایام حج گرد او جمع شده و امام صادق† همانند معلم کودکان، به پرسش­های مردم پاسخ می­داد.» محمدبن یعقوب کلینی، الکافی، ج۲، ص۱۶۱، ح۱۱.

[۲] . «منصور دوانیقی، مدتی از برگزاری جلسات درس امام صادق† ممانعت کرد، اما بعد از مدتی به امام اجازه برقراری کرسی درس را در مدینه داد.» محمدبن علی­بن شهرآشوب، مناقب آل أبي­طالب‰، ج۴، ص۲۳۸.

[۳] . «سَلُونِي‏ قَبْلَ‏ أَنْ تَفْقِدُونِي‏.» نعمان­بن محمد مغربی، شرح الأخبار في فضائل الأئمة الأطهار‰، ج۳، ص۲۹۳.

[۴] . محمدبن یعقوب کلینی، الکافی، ج۲، ص۶۳۶، ح۵.

[۵] . محمدبن محمدبن نعمان مفید، الإرشاد في معرفة حجج الله على العباد، ج۲، ص۲۰۰

[۶] . احمدبن ابی­واضح یعقوبی، التاریخ، ج۲، ص۳۸۱.

[۷] . محمدبن یعقوب کلینی، الکافی، ج۱، ص۲۸۷- ۲۸۶، ح۱۸.

[۸] . «زمانی که امام صادق† در حیره بود چه در زمان سفاح یا منصور، شیعیان سؤال­های خود را از محضر آن حضرت می­پرسیدند.» محمدبن یعقوب کلینی، الکافی، ج۴، ص۸۳، ح۷.

[۹] . محمدبن یعقوب کلینی، الکافی، ج۲، ص۶۳۷، ح۲.

[۱۰] . احمدبن محمدبن خالد برقی، المحاسن، ج۲، ص۴۷۸.

[۱۱] . محمدبن علی­بن شهرآشوب، مناقب آل أبي­طالب‰، ج۴، ص۲۳۸.

[۱۲] . محمدبن یعقوب کلینی، الکافی، ج۱، ص۲۵۷، ح۳.

[۱۳] . محمدبن جریر طبری، تاريخ الأمم و الملوك‏، ج۷، ص۱۶۹.

[۱۴] . عمروبن بحر جاحظ، الرسائل السياسية، ص۴۵۰؛ محمدبن حسن طوسی، الرجال، ص۱۶۲، ۲۹۷.

[۱۵] . محمدبن محمدبن نعمان مفید، الإرشاد في معرفة حجج الله على العباد، ج۲، ص۱۷۹.

[۱۶] . محمدبن احمد ذهبی، تاریخ الاسلام، ج۹، ص۹۳.

[۱۷] . احمدبن­علی­بن حجر هیثمی، الصواعق المحرقۀ فی الرد علی اهل البدع و الزندقۀ، ص۲۰۱.

[۱۸] . عبدالکریم­بن ابی­بکر شهرستانی، الملل و النحل، ج۱، ص۱۶۶.

[۱۹] . محمد‌بن يعقوب کليني، الکافی، ج۱، ص۳۹۸، ح۱.

[۲۰] . جمال­الدین یوسف مزی، تهذیب الکمال فی اسماء الرجال، ج۵، ص۷۸.

[۲۱] . احمدبن علی­بن حجر عسقلانی، تهذیب التهذیب، ج۲، ص۸۸.

[۲۲] . ­احمدبن علی نجاشی، الرجال، ص۴۲۳.

[۲۳] . «برای مطالعه بیشتر به دایره­المعارف بزرگ اسلامی مدخل امام جعفر صادق† مراجعه شود.»

[۲۴] . محمدبن احمد ذهبی، تاریخ الاسلام، ج۹، ص۹۳.

[۲۵] . محمدبن حسن طوسی، الرجال، ص۳۰۰؛ ­احمدبن علی نجاشی، الرجال، ص۴۱۶.

[۲۶] . «ابان­بن عبدالملک ثقفی کتاب حج را از امام صادق† روایت کرده است.» احمدبن علی نجاشی، الرجال، ص۱۴؛ «عمربن‏ محمدبن‏ يزيد أبوالأسود نیز کتابی با عنوان الحج داشته که آن­را از امام صادق† شنیده است.» احمدبن علی نجاشی، الرجال، ص۲۸۳؛ «روایت طولانی حج از امام صادق† در نزد یحیی­بن سعید نیز بوده است.» احمدبن علی­بن حجر عسقلانی، تهذیب التهذیب، ج۲، ص۸۸.

[۲۷] . «این رسائل هزار صفحه­ای متعلق به امام صادق† و مشتمل بر دانش شيمى، كيميا و علوم گوناگون بوده و جابر از روی آن یادداشت کرده است.» احمدبن محمدبن خلکان، وفيات الأعيان وأنباء أبناء الزمان، ج۱، ص۳۲۷.

[۲۸] . حاجی خلیفه، كشف الظنون عن أسامي الكتب والفنون، ج۱، ص۴۶۶.

[۲۹] . «كتاب الحج‏ از ابوعلی محمدبن محمدبن اشعث است که در آن روایاتی درباره حج که عامه از امام جعفر صادق† نقل کرده­اند، را گردآورده بوده که به جعفریات مشهور است.» ­احمدبن علی نجاشی، الرجال، ص۳۷۹.

[۳۰] . حسن­بن علی­بن شُعبه حرّانى، تحف­العقول عن آل الرسول‰، ص۳۳۹.

[۳۱] . حسن­بن علی­بن شُعبه حرّانى، تحف­العقول عن آل الرسول‰، ص۳۳۲.

[۳۲] . عبدالقاهر بغدادی، اصول الایمان، ص۲۴۳.

[۳۳] . محمدبن حسن حر عاملی، تفصيل وسائل الشيعة إلى تحصيل مسائل الشريعة، ج۲۷، ص۵۰.

[۳۴] . «در بررسی برای کشف این آثار می­توان از عبارت: له کتاب یا له نسخه عن ابی­عبدالله† استفاده کرد. به­عنوان نمونه: طلاب­بن حوشب­بن يزيد كوفي، ثقة، روى‏ عن‏ جعفربن‏ محمد†‏ كتابا.» احمدبن علی نجاشی، الرجال، ص۱۵، ۱۹۰، ۲۲۴، ۲۰۷، ۳۵۵.

[۳۵] . ««برای مطالعه بیشتر به دایره­المعارف بزرگ اسلامی مدخل امام جعفر صادق† مراجعه شود.» همچنین، ر.ک: حسن­بن علی­بن شُعبه حرّانى، تحف­العقول عن آل الرسول‰، ص۳۱۳.

[۳۶] . محمدبن احمد ذهبی،  تذکره الحفاظ، ج۱، ص ۲۱۹.

[۳۷] . حسین­بن سعید اهوازی، الزهد، ص۴۴.

[۳۸] . محمدبن یعقوب کلینی، الکافی، ج۸، ص۳۶۴، ح۵۵۳.

[۳۹] . «امام صادق†، اخباری از مصحف حضرت فاطمهƒ را برای شیعیان قرائت کرده است.» محمدبن یعقوب کلینی، الکافی، ج۱، ص۲۴۰، ح۲.

[۴۰] . محمدبن یعقوب کلینی، الکافی، ج۱، ص۲۴۱، ح۴، ح۵، ح۷.

[۴۱] . محمدبن حسن صفار، بصائرالدرجات في فضائل آل محمّد‰، ج۱، ص۱۴۴. «ظاهرا این کتاب، یا کتاب الفرائض یا جامعه، همگی یکی باشد.»

[۴۲] . محمدبن حسن طوسی، الامالی، ص۱۵.

[۴۳] . محمدبن یعقوب کلینی، الکافی، ج۱، ص۲۴۲، ح۱.

[۴۴] . عبدالله­بن مسلم­بن قتیبه دینوری، الإمامة و السياسة، ج۲، ص۲۰۲.

[۴۵] . «در این میان توجه امام صادق† به قوائد فقهی و اصولی ازجمله اصل برائت، استصحاب و احتیاط حائز اهمیت است.» به­عنوان نمونه ر.ک: محمدبن علی­بن بابویه قمی، التوحید، ص۴۱۳.

[۴۶] . محمدبن محمدبن نعمان مفید، الإرشاد في معرفة حجج الله على العباد، ج۲، ص۲۰۰

[۴۷] . محمدبن حسن صفار، بصائرالدرجات في فضائل آل محمّد‰، ج۱، ص۳۸۷؛ محمدبن محمدبن نعمان مفید، الامالی، ص۱۲.

[۴۸] . محمدبن یعقوب کلینی، الکافی، ج۷، ص۴۴۲، ح۱۵.

[۴۹] . احمدبن علی نجاشی، الرجال، ص۱۱.

[۵۰] . نعمان­بن محمد مغربی، شرح الأخبار في فضائل الأئمة الأطهار‰، ج۳، ص۲۹۱.

[۵۱] . محمدبن یعقوب کلینی، الکافی، ج۱، ص۲۴۱ ـ ۲۴۲، ح۶، ح۵.

[۵۲] . محمدبن حسن صفار، بصائرالدرجات في فضائل آل محمّد‰، ج۱، ص۵۱۲، ۴۸۴، ۱۹۵.

[۵۳] . محمدبن محمدبن نعمان مفید، الامالی، ص۱۲.

[۵۴] . محمدبن محمدبن نعمان مفید، الإرشاد في معرفة حجج الله على العباد، ج۲، ص۲۰۰

[۵۵] . حسین­بن بسطام، طب الائمه‰، ص۱۰۳.

[۵۶] . على­بن عيسی اربلّی، کشف الغمه في معرفة الأئمه‰، ج۲، ص۱۵۷.

[۵۷] . محمدبن یعقوب کلینی، الکافی، ج۳، ص۳۱۱، ح۸.

[۵۸] . محمدبن على­بن بابويه قمی، من لا يحضره الفقيه، ج۱، ص۳؛ احمدبن علی نجاشی، الرجال، ص۱۴۴، ۱۴۲.

[۵۹] . محمدبن حسن طوسی، فهرست كتب الشيعة و أصولهم، ص۴۲۶.

[۶۰] . محمدبن علی­بن شهرآشوب، مناقب آل ابی­طالب‰، ج۴، ص۲۵۵؛ جمال­الدین یوسف مزّی، تهذیب الکمال فی اسماء الرجال، ج۵، ص۸۰؛ محمدبن احمد ذهبی،  تذکره الحفاظ، ج۱، ص۱۶۶.

[۶۱] . «به احتمال زیاد این آثار برگرفته از روایات امام صادق† باشد که توسط شیعیان تألیف گریده است.»

[۶۲] . محمدبن علی­بن شهرآشوب، مناقب آل ابی­طالب‰، ج۴، ص۲۵۶.

[۶۳] . محمدبن احمد ذهبی، تاریخ الاسلام، ج۹، ص۹۳.

[۶۴] . احمدبن علی نجاشی، الرجال، ص۱۴۳، ۱۴۲.

[۶۵] . محمدبن یعقوب کلینی، الکافی، ج۸، ص۳۵۱، ح۵۴۹.

[۶۶] . «در روایتی، مراد از جفر ابیض آثار انبیاء الهی‰ است.» محمدبن یعقوب کلینی، الکافی، ج۱، ص۲۴۰، ح۳.

[۶۷] . ابوالفداء اسماعیل­بن علی، التاریخ، ج۱، ص۳۰۱.

[۶۸] . حسین­بن بسطام، طب الائمه‰، ص۳۱۵؛ محمدبن ابی­یعقوب­بن ندیم، الفهرست، ص۴۲۰؛ احمدبن محمدبن خلکان، وفيات الأعيان وأنباء أبناء الزمان، ج۱، ص۳۲۷. «درباره وجود و ابعاد شخصیت جابربن حیان اختلاف نظر وجود دارد.» ر.ک: جویا جهان­بخش، آیین پژوهش: میراث جابربن حیان یا مرده ریگ کیمایی غالیان؟، شماره ۱۲۰.

[۶۹] . برای مطالعه بیشتر ر.ک: زهراسادات حسینی، پایان­نامه ارشد دانشگاه باقرالعلوم†: گونه شناسی مباحث تاریخی در روایات امام صادق†. «اخبار تاریخی امام صادق† در منابع مورخان شیعه و سنی انعکاس یافته و مدائنی و ابان­بن عثمان روایات زیادی از ایشان نقل کرده­اند.» به­عنوان نمونه ر.ک: احمدبن ابی­واضح یعقوبی، التاریخ، ج۲، ص۶.

[۷۰] . محمدبن احمد ذهبی، سیر علام النبلاء، ج۶، ص۲۵۷.

[۷۱] . محمدبن محمدبن نعمان مفید، الإرشاد في معرفة حجج الله على العباد، ج۲، ص۱۷۹.

[۷۲] . «فَقَالَ أَبُوجَعْفَر: يَا ابْنَ مُهَاجِرٍ؛ اعْلَمْ أَنَّهُ لَيْسَ مِنْ أَهْلِ بَيْتِ النُّبُوَّةِ‰ إِلَّا وَ فِيهِمْ مُحَدَّثٌ وَ إِنَّ جَعْفَرَبْنَ مُحَمَّدٍ† مُحَدَّثٌ الْيَوْمَ.» محمدبن حسن صفار، بصائرالدرجات في فضائل آل محمّد‰، ج۱، ص۲۴۶؛ محمدبن یعقوب کلینی، الکافی، ج۱، ص۴۷۵، ح۶.

[۷۳] . محمدبن حسن طوسی، اختیار معرفه الرجال، ج۲، ص۵۷۹.

[۷۴] . محمدبن حسن طوسی، اختيار معرفة الرجال، ج۱، ص۳۳۷.

[۷۵] . «توجه امام صادق† به قوائد فقهی و اصولی ازجمله اصل برائت، استصحاب و احتیاط حائز اهمیت است.» به­عنوان نمونه ر.ک: محمدبن علی­بن بابویه قمی، التوحید، ص۴۱۳.

[۷۶] . محمدبن حسن طوسی، اختیار معرفه الرجال، ج۲، ص۵۲۱.

[۷۷] . محمدبن یعقوب کلینی، الکافی، ج۶، ص۴۷، ح۵.

[۷۸] . احمدبن علی نجاشی، الرجال، ص۴۰.

[۷۹] . محمدبن حسن صفار، بصائرالدرجات في فضائل آل محمّد‰، ج۱، ص۱۲۳.

[۸۰] . «هشام­بن حکم اقرار می­کند که دانش کلام را از امام صادق† فراگرفته است.» محمدبن یعقوب کلینی، الکافی، ج۱، ص۱۶۹، ح۳.

[۸۱] . محمدبن یعقوب کلینی، الکافی، ج۱، ص۱۷۱، ح۴.

[۸۲] . محمدبن حسن صفار، بصائرالدرجات في فضائل آل محمّد‰، ج۱، ص۱۲۳.

[۸۳] . احمدبن علی نجاشی، الرجال، ص۱۴۳.

[۸۴] . محمدبن یعقوب کلینی، الکافی، ج۱، ص۸۰، ح۵، ج۱، ص۷۹، ۷۴، ح۲، ح۴، ج۱، ص۷۲، ح۱.

[۸۵] . محمدبن حسن طوسی، اختيار معرفة الرجال، ج۲، ص۵۵۱.

[۸۶] . محمدبن یعقوب کلینی، الکافی، ج۲، ص۶۷۲، ح۲.

ارسال نظرات

پیمایش به بالا