– ۴- ۳. میراث علمی
۴- ۴- ۳- ۱. برگزاری جلسات درسی
برگزاری جلسات درس و پاسخگویی به سؤالها بهصورت علنی در مسجد یا در منزل بهطور خصوصی یا عمومی در مکه[۱] یا مدینه یا زمان حضور در شهر حیره از عراق، یکی از مهمترین فعالیتها و میراث علمی و آموزشی امام صادق است[۲] و از مردم میخواست تا قبل از شهادتش، مسائل مورد نیازشان را از وی بپرسند.[۳] تحت تأثیر توان علمی امام شاگردانی از سرتاسر بلاد اسلامی بهویژه اهالی کوفه در جلسات ایشان حضور مییافتند.[۴] بنابر نقل برخی اخبار، به صدور فتوى، تفسیر قرآن و پاسخگویی به مسائل حج و احكام دين میپرداخت.[۵] یعقوبی(م۲۹۲ق) درباه شهرت جلسات درس امام صادق مینویسد: «هنگامی که از امام جعفربن محمد چیزی نقل میکردند، میگفتند عالم به ما چنین گفت.»[۶]
محور بیشتر جلسات درس امام صادق پرسش شیعیان یا عامه از نیازها و ابهامات علمی آنهم بهدلیل شرایط علمی و فرهنگی و پراکندگی آنان و در حوزه تفسیر، فقه، کلام، تاریخ، اخلاق اجتماعی و حدیث بود.[۷] شیعیان از مناطق مختلف جزیرهالعرب، ایران، عراق، شام و مصر برای دریافت پاسخ سؤالهای خود در هرجایی که امام حضور داشت حتی در حیره[۸] یا راهی مدینه میگشتند. بهعنوان نمونه، ابىرَبيع شامى میگويد: «بر امام صادق وارد شدم و ديدم كه اطاق پر از جمعيت است از خراسانى، شامى و ساير بلاد اسلامی و من جايى كه بنشينم، نيافتم.»[۹] در گزارش دیگری، فردی از بصره برای دریافت حکم شرعی “میگو” از بصره راهی محضر امام در مدینه گردید.[۱۰] بهنظر میرسد برای فهم و ارزیابی تعداد جلسات و حجم احادیث صادره از امام صادق جستجوی عبارت: «كتاب من روى عن الصادق» در منابع فهرستنگاری، گویاترین شیوه است.
۴- ۴- ۳- ۲. میراث مکتوب و علوم
باوجود همه محدودیتهای امام صادق و شیعیان در ترویج مکتب اهلبیت،[۱۱] بهطور قطع، زیادی شاگردان، فراوانی و تنوع روایات ایشان در علوم اسلامی، بهتنهایی میتواند گویای مرجعیت علمی امام صادق باشد. برای تأیید این نظریه کافی است تا برخی دیدگاههای اندیشمندان عامه و شیعه را مرور کنیم. بهعنوان نمونه، سَدیر صیرفی به نمایندگی از ابوبصیر، یحیی بزّاز و داودبن کثیر، که در مجلس امام صادق حضور داشتند، خطاب به آن حضرت گفتند: «ما معتقدیم که شما علوم فراوانى دارید.»[۱۲] هشامبن عبدالملک نیز در اعترافی نسبت به مرجعیت امام صادق خطاب به یوسفبن عمر والی عراق، مینویسد: «تو میدانی که مردم عراق بسیار به اهلبیت علاقمند هستند، اطاعت آنان را بر خود واجب شمرده، شرایع دینی را از آنان میگیرند و آنان را عالم به همهچیز میدانند.»[۱۳] بنابر گزارش جاحظ(م۲۵۵ق): «علم امام صادق جهان را پُر کرده بود.»[۱۴]
شیخ مفید(م۴۱۳ق) نیز مینویسد: «امام صادق در فضل و دانش سرآمد، در ميان شيعه و سنى مقامش ارجمندتر بود و بهاندازهای مردم از علوم آن حضرت نقل كردهاند كه سخنانش توشه راه مسافران، نامش در هر شهر و ديار زبانزد مردمان گشته و از هيچيك از اين دانشمندان، به آن اندازه كه از آن جناب حديث نقل كردهاند، از ديگرى نقل نكردهاند و هيچيك از اهل آثار و ناقلان اخبار به آن اندازه كه از آن حضرت بهره بردند از ديگران بهرهگيرى نكردهاند.»[۱۵]
ذهبی(م۷۴۸ق) براین باور است: «جعفربن محمد صادق به جهت بزرگواری، علم، فضل و شرف، ازهمه بیشتر به خلافت لایق و شایسته بود.»[۱۶] ابنحَجر هیتمی(م۹۷۴ق) نیز مینویسد: «مردم بهاندازهای علم از امام صادق نقل کردند که بهسبب آن، کاروانها راه افتادند و شهرتش در تمام سرزمینها پیچیده و عالمان بزرگی از عامه همانند: یحییبن سعید، عبداللهبن جُرَیج، مالکبن اَنس، سُفیان ثَوری، سُفیانبن عُيَيْنَة، ابوحنیفه، ابنشُعبه و ایوب سَّخْتِيَانِي از او نقل حدیث کردهاند.»[۱۷] بنابراین، میتوان گفت، آگاهی به علوم[۱۸] ارائه علوم به جامعه تحریفزده آنهم توسط امام صادق، جامعه شیعه را به یک قدرت و قطب علمی تبدیل و همگان به ایشان نیازمند گشتند.
امام صادق در دفاع از میراث علمی خود، خطاب به جماعتی از مردم کوفه فرمودند: «تعجب دارم از مردمی که همه دینشان را از رسول خدا میگیرند و به آن عمل میکنند و هدایت مییابند و روایت میکنند که اهلبیت وی دارای علم رسول خدا نیستند! ما اهلبیت پیامبر و ذریه او هستیم؛ در خانههای ما وحی نازل شد و علم از جانب ما برای آنان صادر شده است.»[۱۹]
بنابر گفته برخی منابع عامه، امام صادق همانند برخی دیگر از اهلبیت مشهور به داشتن آثار مکتوب حدیثی است؛[۲۰] لذا اصل اين امر که آن حضرت آثار نوشته باشد، دور از انتظار نيست. چنانکه ابنحجر عسقلانی(م۸۵۲ق)، معتقد است که امام صادق فقیه و دارای احادیث و نسخههای بسیاری است.[۲۱] مؤید این سخن آن است که مُطّلببن زياد زُهري[۲۲] به کار نسخهنویسی یا نقل نگاشتههای امام جعفر صادق اهتمام داشت، اما آثار منسوب به ایشان، از حيث اعتبار شرايطی بسيار متفاوت دارند. در شمار معتبرترين نوشتهها، بايد به شماری از نامهها و رسالههای کوتاه اشاره کرد که در لابلای متون حديثی برجای ماندهاند.
کتابها و رسالههایی همانند: الاهلیجیه یا الاهلیلجه، توحید مفضل یا الفضائل یا کتاب الفکر، تفسیر، طب الائمه یا الظُلمه فی طب الائمه،[۲۳] كتاب اختلاج الأعضاء،[۲۴] الدیات،[۲۵] کتاب الحج،[۲۶] رسائل جابربن حیّان،[۲۷] مصباح الشریعه یا مفتاح الحقیقه، الاهوازیه، تقسیم الرؤیا،[۲۸] الجعفریات،[۲۹] الغنائم و وجوب الخمس،[۳۰] معایش عباد و وجوه اخراج الاموال،[۳۱] شرایع الدین، الرَّد على القَدرية، الرد على الخوارج[۳۲] و متنی با عنوان رساله الی اصحاب الرأی و القاس که نقدی بر روش فقهی مکتب عامه است، متعلق یا منسوب به امام صادق هستند.[۳۳] افزونبر این موارد، کتابهایی بدون عنوان نیز به ایشان منسوب است.[۳۴] همچنین، میتوان از روایات ایشان نیز در کتابهای اصول چهارصدگانه یاد کرد.[۳۵]
در شرایطی که برخی از علمای عامه دسترسی اهلبیت به میراث علمی گذشتگان را بد میدانستند،[۳۶] اما دسترسی امام صادق به آثار انبیاء ازجمله میراث رسول الله- که به خط امیرمؤمنان علی بود،-[۳۷] و دیگر اهلبیت، بر شهرت علمی ایشان افزوده و مایه مباهات عامه و حتی شیعیان گشت. آن حضرت، خطاب به ابوحنیفه فرمود: «اين که او گفته من صُحفي هستم، راست ميگويد. من صحف ابراهيم و موسي را خواندهام.»[۳۸]
امام صادق اظهار میکرد: «باوجود داشتن آثار گذشتگان، این دیگران هستند که نیازمند ما هستند. کتابهای زبور داود، تورات موسى، انجيل عيسى، صحف ابراهيم، کتاب جامعه علی و مُصحَف فاطمه[۳۹] و احكام حلال و حرام،- همگی- در اختیار ما بوده است.»[۴۰] ایشان همچنین، فرمود: «نزد من صحیفهای مشتمل بر نوزده صفحه است که در آن احادیث رسول خدا وجود دارد.»[۴۱] در گزارش دیگری، ایشان دسترسی به اوراقی از امام سجاد داشته است که مَسعَدةبن صَدَقه از روی آن نسخهبرداری کرده است.[۴۲] در خبر دیگری، امام صادق فرمود: «دو کتاب دارم که نام تمام انبياء و سلاطينى كه در زمين فرمانروائى ميكنند، در آنها ثبت است.»[۴۳]
در دورهای که مکتب فقهی عامه توسط حاکمیت حمایت میگردید و منصور عباسی در نگارش آثار عامه ازجمله کتاب المؤطا عجله داشتند،[۴۴] ظهور میراث فقهی امام صادق[۴۵] در مقابل جریان بدیلساز از اهمیت برخودار بود تا ضمن نقد مکتب عامه، فقه امامیه را بر جامعه اسلامی عرضه و شیعیان را از مراجعه به آنان بینیاز کند.
دانش تفسیر، از دیگر میراث علمی امام صادق است و مردم را برای یادگیری آن نزد خود فرامیخواند.[۴۶] وی خطاب به برخی از اصحاب همانند ابوبصیر اظهار میداشت: «قادر به تأمین نیازهای مردم در تفسیر قرآن است؛»[۴۷] زیرا دانش قرائت و تفسیر را از طریق اجدادش از پیامبر به ارث برده بود.[۴۸] ایشان شاگردانی چون حمزهبن حبیب زَیّات و ابانبن تَغلِب را در دانش قرائت تربیت کرد[۴۹] و از طریق آن شاگردان این میراث به کوفه منتقل یافت و در آنجا تأثیرات زیادی داشت. در بررسی روایات تفسیری ایشان، مباحثی پیرامون تاریخ قرآن، شأن نزول و اسباب نزول، مجمل و مبین، قصص قرآن، قرائات، امثال قرآن، ناسخ و منسوخ، عام و خاص، مطلق و مقید، محکم و متشابه، فواتح سور، مفردات قرآن، فضایل قرآن، تناسب و ارتباط آیات و استفاده از آنها در کشف مراد حقیقی آیات قرآن، در کلام ایشان بسیار یافت میشود.
دانش فقه امامیه برگرفته از وحی الهی و سنت نبوی بود که از طریق امیرمؤمنان علی و امامان بعدی به امام صادق منتقل شده بود و به تعبیر قاضی نعمان مغربی(م۳۶۳ق): «از امام صادق بود که علم فقه منتشر گردید.»[۵۰] چنانکه به برخی از شیعیان و عامه فرمودند: «نزد ما كتابي است كه رسول خدا املا فرموده و اميرمؤمنان آن را نوشته است. كتابي كه است که هر حلال و حرامي در آن است.»[۵۱] در خبر دیگری، فرمودند: «ما صاحبان ذکر و دانش هستيم و نزد ما- دانش- حلال و حرام است.»[۵۲] همچنین، خطاب به عمروبن جُمَیع درباره توان علمی خویش، فرمودند: «هرکس به قصد آموختن فقه، قرآن و تفسیر بهسوی ما بیاید، به او اجازه دهید تا بر ما وارد شود.»[۵۳]
امام صادق در مدینه و حتی در مکه به صدور فتوی و پاسخگویی به مسائل حج و احكام دين میپرداخت.[۵۴] نتیجه تلاشهای امام صادق در صدور روایات فقهی و اجتهادی[۵۵] و بیان فلسفه احکام[۵۶] آن گردید که حَریزبن عبدالله سجستانی با تکیه بر روایات فقهی امام صادق کتابی با عنوان الصلاة کبیر و نوادر نگاشت که شیعیان بهعنوان رساله فقهی از آن بهره میبردند[۵۷] و دانشجویان آنرا در مجالس درس خود قرائت کرده و حفظ میکردند.[۵۸] همچنین، محمّدبن عمر زيدي کتابی با عنوان الفرائض به نقل از امام صادق نگاشت.[۵۹]
فقه امامیه با محوریت امام صادق باعث گردید تا شاگردان زیادی راهی مدینه شوند. این امر منصور عباسی را برآن داشت تا از طریق ابوحنیفه و پرسش چندین سؤال فقهی امام را امتحان کند. علم امام آنچنان بود که توانست توطئه منصور را خنثی کند؛ لذا ابوحنیفه(م۱۵۰ق)، بعد از پذیرش شکست درباره عظمت و توانایی علمی امام در فقه، گفت: «من دانشمندتر از جعفربن محمد ندیدهام. او آگاهترین آنان به اختلاف مردم در فتاوا، مسائل فقهی بهویژه احکام حج است،»[۶۰]
یکی دیگر از محورهای توان علمی امام صادق که درباره آن اختلاف دیدگاه وجود دارد، دانش طب است و کتابی نیز با عنوان طب الائمه و رسالهای با عنوان الظلمه فی طب الائمه به ایشان منتسب است.[۶۱] در منابع حدیثی، روایات معتبری از ایشان درباره امور بهداشتی نقل گردیده است؛ اگرچه نسبت به دانش طب بهطور مطلق نمیتوان نظر قطی داد، اما چندین گزارش درباره تبحر ایشان درباره طب وجود دارد. بنابر برخی اخبار، امام صادق توضیح مفصلی درباره فیزیولوژی بدن ازجمله استخوانها و ماهیچهها میدهد.[۶۲] ذهبی(م۷۴۸ق) نیز مینویسد: «به جعفربن محمد کتابها یا علومی همانند: کتاب اختلال اعضای بدن نسبت داده شده است که من از آنها، چیزی را نشنیدهام.»[۶۳] طبق برخی شواهد در تأیید این نظریه میتوان گفت، حسینبن احمدبن شَیبان قزوینی، شاگرد حَمادبن عیسی جُهنی کوفی بود و کتابی از پندها، مواعظ، آگاهی بر اعضای بدن انسان و اعضای حیوان و فصلهایی از بحث توحید و ترجمه مسائلی را که حَماد از امام صادق پرسیده بود، تألیف کرد.[۶۴]
افزونبر تسلط امام صادق به علم نجوم،[۶۵] براساس گزارش برخی منابع عامه، ایشان در علوم دیگر تبحر داشت و نکاتی را در علم کیمیا و جفر[۶۶] به شاگردانش آموخت.[۶۷] جابربن حَیّان از متخصصان دانش شیمی، خود را از شاگردان امام صادق میداند. جابر، متخصص منطق، فلسفه، کیمیا و صاحب کرسی در کوفه و دارای کتابی هزار صفحهای است. طبق گزارش ابنخلکان، این رسائل هزار صفحهای متعلق به امام صادق و مشتمل بر دانش شيمى، كيميا و علوم گوناگون بوده و جابر از روی آن یادداشت کرده است.[۶۸]
میراث علمی دیگر امام صادق، افزونبر دانش تاریخ و آگاهی از اخبار انبیاء، سنت نبوی و امامان شیعه،[۶۹] دانش حدیث است؛ اگرچه شنیدن حدیث امام صادق برای عامه در برخی مناطق همانند آبادان و بصره خوشایند نبود،[۷۰] اما مورد توجه و تمجید بیشتر عامه و خاصه قرار گرفت.[۷۱] بنابر اعتراف منصور عباسی: «در هر زمانی از میان اهلبیت یک محدَّث وجود دارد و همانا امروز جعفربن محمد محدَّث است.»[۷۲] تسلط علمی امام به احادیث آنچنان بود که احادیث جعلی غالیان[۷۳] یا اخبار نادرست حکمبن عُتَیبَه به نقل از امام باقر را، تکذیب میکرد.[۷۴] توجه به نقل، قواعد علم حدیث، حجیت حدیث، عرضه حدیث بر کتاب قرآن و سنت نبوی، عدم نقل حدیث از غیرثقه، بخشی از این قواعد حدیثی است.[۷۵] بهعنوان نمونه، امام صادق به برخی از شیعیان از جمله جَمیلبن دَرّاج تذکرات لازم را درباره ملاک نقل حدیث بیان میکردند.[۷۶] همچنین، برای پیشگیری از انحراف فکری کودکان، به شیعیان سفارش میکرد تا از همان کودکی به بچههای خود حدیث- و کلام اهلبیت را- بیاموزند.[۷۷]
احمدبن محمدبن عیسی قمی میگوید: «در طلب حدیث به سمت کوفه رفتم. در آنجا حسنبن علی وَشّاء از اصحاب امام رضا را دیدم و از وی خواستم که دو کتاب علاءبن رَزین و اَبانبن عُثمان را برایم بخواند؛ لذا آن دو را آورد. سپس از وی خواستم که اجازه روایت آن دو کتاب را به من بدهد، اما وی گفت: خدا خیرت دهد، چرا عجله میکنی؟ اول آنها را بنویس تا بعد برایت قرائت کنم تا بتوانی آنها را روایت کنی. گفتم معلوم نیست که حوادث روزگار اجازه چنین کاری را به من بدهد، اما حسن پاسخ داد: اگر بدانی چقدر افرادی هستند که خواهان شنیدن چنین احادیثی هستند، هرآینه تو بیشتر از این مقدار را میطلبیدی! چراکه من در مسجد کوفه نهصد شیخ را دیدم که همه از جعفربن محمد حدیث نقل میکردند.»[۷۸]
افزونبر ذکر علوم یادشده در منابع حدیثی، امام صادق در دانش علم کلام نیز متخصص[۷۹] و به تربیت متکلمانی چون حَمادبن عیسی جُهنی، هشامبن حکم و زُراره[۸۰] اهتمام داشته و به آنان یادگیری دانش کلام را سفارش میکرد.[۸۱] چنانکه هشامبن حکم میگوید: «من در منا از امام صادق پانصد سؤال درباره علم کلام پرسیدم و گفتم که آنان(عامه) چنین میگویند و امام در مورد هر مسأله میفرمودند: تو هم اینگونه پاسخ بده.»[۸۲] حماد نیز، کتابی با عنوان مسائل التلمیذ دارد که بخشی از آن درباره کلام بوده و حاوی مجموعه پرسشهای او از امام صادق است.[۸۳] امام صادق ضمن مناظره با ابیالعوجاء، زندیق مصری، ابوشاکر دیصانی و دیگران[۸۴] به شبهات کلامی عامه پاسخ و به نقد دیدگاههای مکتب اهلحدیث، اهلرأی و معتزله[۸۵] میپرداخت.
از برخی اخبار برمیآید که امام صادق در هنر خطاطی و کیفیت نگارش با قلم هم تبحر داشته و درباره شیوه نگارش با قلم میفرمایند: «بسم الله الرّحمن الرّحیم را با نیکوترین خط در اوّل نامه بنویس و حرف «ب» را کشیده ننویس مگر زمانی که «س» را با دندانه نوشته باشی.»[۸۶]
[۱] . «بنابر گزارشی، مردم در ایام حج گرد او جمع شده و امام صادق همانند معلم کودکان، به پرسشهای مردم پاسخ میداد.» محمدبن یعقوب کلینی، الکافی، ج۲، ص۱۶۱، ح۱۱.
[۲] . «منصور دوانیقی، مدتی از برگزاری جلسات درس امام صادق ممانعت کرد، اما بعد از مدتی به امام اجازه برقراری کرسی درس را در مدینه داد.» محمدبن علیبن شهرآشوب، مناقب آل أبيطالب، ج۴، ص۲۳۸.
[۳] . «سَلُونِي قَبْلَ أَنْ تَفْقِدُونِي.» نعمانبن محمد مغربی، شرح الأخبار في فضائل الأئمة الأطهار، ج۳، ص۲۹۳.
[۴] . محمدبن یعقوب کلینی، الکافی، ج۲، ص۶۳۶، ح۵.
[۵] . محمدبن محمدبن نعمان مفید، الإرشاد في معرفة حجج الله على العباد، ج۲، ص۲۰۰
[۶] . احمدبن ابیواضح یعقوبی، التاریخ، ج۲، ص۳۸۱.
[۷] . محمدبن یعقوب کلینی، الکافی، ج۱، ص۲۸۷- ۲۸۶، ح۱۸.
[۸] . «زمانی که امام صادق در حیره بود چه در زمان سفاح یا منصور، شیعیان سؤالهای خود را از محضر آن حضرت میپرسیدند.» محمدبن یعقوب کلینی، الکافی، ج۴، ص۸۳، ح۷.
[۹] . محمدبن یعقوب کلینی، الکافی، ج۲، ص۶۳۷، ح۲.
[۱۰] . احمدبن محمدبن خالد برقی، المحاسن، ج۲، ص۴۷۸.
[۱۱] . محمدبن علیبن شهرآشوب، مناقب آل أبيطالب، ج۴، ص۲۳۸.
[۱۲] . محمدبن یعقوب کلینی، الکافی، ج۱، ص۲۵۷، ح۳.
[۱۳] . محمدبن جریر طبری، تاريخ الأمم و الملوك، ج۷، ص۱۶۹.
[۱۴] . عمروبن بحر جاحظ، الرسائل السياسية، ص۴۵۰؛ محمدبن حسن طوسی، الرجال، ص۱۶۲، ۲۹۷.
[۱۵] . محمدبن محمدبن نعمان مفید، الإرشاد في معرفة حجج الله على العباد، ج۲، ص۱۷۹.
[۱۶] . محمدبن احمد ذهبی، تاریخ الاسلام، ج۹، ص۹۳.
[۱۷] . احمدبنعلیبن حجر هیثمی، الصواعق المحرقۀ فی الرد علی اهل البدع و الزندقۀ، ص۲۰۱.
[۱۸] . عبدالکریمبن ابیبکر شهرستانی، الملل و النحل، ج۱، ص۱۶۶.
[۱۹] . محمدبن يعقوب کليني، الکافی، ج۱، ص۳۹۸، ح۱.
[۲۰] . جمالالدین یوسف مزی، تهذیب الکمال فی اسماء الرجال، ج۵، ص۷۸.
[۲۱] . احمدبن علیبن حجر عسقلانی، تهذیب التهذیب، ج۲، ص۸۸.
[۲۲] . احمدبن علی نجاشی، الرجال، ص۴۲۳.
[۲۳] . «برای مطالعه بیشتر به دایرهالمعارف بزرگ اسلامی مدخل امام جعفر صادق مراجعه شود.»
[۲۴] . محمدبن احمد ذهبی، تاریخ الاسلام، ج۹، ص۹۳.
[۲۵] . محمدبن حسن طوسی، الرجال، ص۳۰۰؛ احمدبن علی نجاشی، الرجال، ص۴۱۶.
[۲۶] . «ابانبن عبدالملک ثقفی کتاب حج را از امام صادق روایت کرده است.» احمدبن علی نجاشی، الرجال، ص۱۴؛ «عمربن محمدبن يزيد أبوالأسود نیز کتابی با عنوان الحج داشته که آنرا از امام صادق شنیده است.» احمدبن علی نجاشی، الرجال، ص۲۸۳؛ «روایت طولانی حج از امام صادق در نزد یحییبن سعید نیز بوده است.» احمدبن علیبن حجر عسقلانی، تهذیب التهذیب، ج۲، ص۸۸.
[۲۷] . «این رسائل هزار صفحهای متعلق به امام صادق و مشتمل بر دانش شيمى، كيميا و علوم گوناگون بوده و جابر از روی آن یادداشت کرده است.» احمدبن محمدبن خلکان، وفيات الأعيان وأنباء أبناء الزمان، ج۱، ص۳۲۷.
[۲۸] . حاجی خلیفه، كشف الظنون عن أسامي الكتب والفنون، ج۱، ص۴۶۶.
[۲۹] . «كتاب الحج از ابوعلی محمدبن محمدبن اشعث است که در آن روایاتی درباره حج که عامه از امام جعفر صادق نقل کردهاند، را گردآورده بوده که به جعفریات مشهور است.» احمدبن علی نجاشی، الرجال، ص۳۷۹.
[۳۰] . حسنبن علیبن شُعبه حرّانى، تحفالعقول عن آل الرسول، ص۳۳۹.
[۳۱] . حسنبن علیبن شُعبه حرّانى، تحفالعقول عن آل الرسول، ص۳۳۲.
[۳۲] . عبدالقاهر بغدادی، اصول الایمان، ص۲۴۳.
[۳۳] . محمدبن حسن حر عاملی، تفصيل وسائل الشيعة إلى تحصيل مسائل الشريعة، ج۲۷، ص۵۰.
[۳۴] . «در بررسی برای کشف این آثار میتوان از عبارت: له کتاب یا له نسخه عن ابیعبدالله استفاده کرد. بهعنوان نمونه: طلاببن حوشببن يزيد كوفي، ثقة، روى عن جعفربن محمد كتابا.» احمدبن علی نجاشی، الرجال، ص۱۵، ۱۹۰، ۲۲۴، ۲۰۷، ۳۵۵.
[۳۵] . ««برای مطالعه بیشتر به دایرهالمعارف بزرگ اسلامی مدخل امام جعفر صادق مراجعه شود.» همچنین، ر.ک: حسنبن علیبن شُعبه حرّانى، تحفالعقول عن آل الرسول، ص۳۱۳.
[۳۶] . محمدبن احمد ذهبی، تذکره الحفاظ، ج۱، ص ۲۱۹.
[۳۷] . حسینبن سعید اهوازی، الزهد، ص۴۴.
[۳۸] . محمدبن یعقوب کلینی، الکافی، ج۸، ص۳۶۴، ح۵۵۳.
[۳۹] . «امام صادق، اخباری از مصحف حضرت فاطمه را برای شیعیان قرائت کرده است.» محمدبن یعقوب کلینی، الکافی، ج۱، ص۲۴۰، ح۲.
[۴۰] . محمدبن یعقوب کلینی، الکافی، ج۱، ص۲۴۱، ح۴، ح۵، ح۷.
[۴۱] . محمدبن حسن صفار، بصائرالدرجات في فضائل آل محمّد، ج۱، ص۱۴۴. «ظاهرا این کتاب، یا کتاب الفرائض یا جامعه، همگی یکی باشد.»
[۴۲] . محمدبن حسن طوسی، الامالی، ص۱۵.
[۴۳] . محمدبن یعقوب کلینی، الکافی، ج۱، ص۲۴۲، ح۱.
[۴۴] . عبداللهبن مسلمبن قتیبه دینوری، الإمامة و السياسة، ج۲، ص۲۰۲.
[۴۵] . «در این میان توجه امام صادق به قوائد فقهی و اصولی ازجمله اصل برائت، استصحاب و احتیاط حائز اهمیت است.» بهعنوان نمونه ر.ک: محمدبن علیبن بابویه قمی، التوحید، ص۴۱۳.
[۴۶] . محمدبن محمدبن نعمان مفید، الإرشاد في معرفة حجج الله على العباد، ج۲، ص۲۰۰
[۴۷] . محمدبن حسن صفار، بصائرالدرجات في فضائل آل محمّد، ج۱، ص۳۸۷؛ محمدبن محمدبن نعمان مفید، الامالی، ص۱۲.
[۴۸] . محمدبن یعقوب کلینی، الکافی، ج۷، ص۴۴۲، ح۱۵.
[۴۹] . احمدبن علی نجاشی، الرجال، ص۱۱.
[۵۰] . نعمانبن محمد مغربی، شرح الأخبار في فضائل الأئمة الأطهار، ج۳، ص۲۹۱.
[۵۱] . محمدبن یعقوب کلینی، الکافی، ج۱، ص۲۴۱ ـ ۲۴۲، ح۶، ح۵.
[۵۲] . محمدبن حسن صفار، بصائرالدرجات في فضائل آل محمّد، ج۱، ص۵۱۲، ۴۸۴، ۱۹۵.
[۵۳] . محمدبن محمدبن نعمان مفید، الامالی، ص۱۲.
[۵۴] . محمدبن محمدبن نعمان مفید، الإرشاد في معرفة حجج الله على العباد، ج۲، ص۲۰۰
[۵۵] . حسینبن بسطام، طب الائمه، ص۱۰۳.
[۵۶] . علىبن عيسی اربلّی، کشف الغمه في معرفة الأئمه، ج۲، ص۱۵۷.
[۵۷] . محمدبن یعقوب کلینی، الکافی، ج۳، ص۳۱۱، ح۸.
[۵۸] . محمدبن علىبن بابويه قمی، من لا يحضره الفقيه، ج۱، ص۳؛ احمدبن علی نجاشی، الرجال، ص۱۴۴، ۱۴۲.
[۵۹] . محمدبن حسن طوسی، فهرست كتب الشيعة و أصولهم، ص۴۲۶.
[۶۰] . محمدبن علیبن شهرآشوب، مناقب آل ابیطالب، ج۴، ص۲۵۵؛ جمالالدین یوسف مزّی، تهذیب الکمال فی اسماء الرجال، ج۵، ص۸۰؛ محمدبن احمد ذهبی، تذکره الحفاظ، ج۱، ص۱۶۶.
[۶۱] . «به احتمال زیاد این آثار برگرفته از روایات امام صادق باشد که توسط شیعیان تألیف گریده است.»
[۶۲] . محمدبن علیبن شهرآشوب، مناقب آل ابیطالب، ج۴، ص۲۵۶.
[۶۳] . محمدبن احمد ذهبی، تاریخ الاسلام، ج۹، ص۹۳.
[۶۴] . احمدبن علی نجاشی، الرجال، ص۱۴۳، ۱۴۲.
[۶۵] . محمدبن یعقوب کلینی، الکافی، ج۸، ص۳۵۱، ح۵۴۹.
[۶۶] . «در روایتی، مراد از جفر ابیض آثار انبیاء الهی است.» محمدبن یعقوب کلینی، الکافی، ج۱، ص۲۴۰، ح۳.
[۶۷] . ابوالفداء اسماعیلبن علی، التاریخ، ج۱، ص۳۰۱.
[۶۸] . حسینبن بسطام، طب الائمه، ص۳۱۵؛ محمدبن ابییعقوببن ندیم، الفهرست، ص۴۲۰؛ احمدبن محمدبن خلکان، وفيات الأعيان وأنباء أبناء الزمان، ج۱، ص۳۲۷. «درباره وجود و ابعاد شخصیت جابربن حیان اختلاف نظر وجود دارد.» ر.ک: جویا جهانبخش، آیین پژوهش: میراث جابربن حیان یا مرده ریگ کیمایی غالیان؟، شماره ۱۲۰.
[۶۹] . برای مطالعه بیشتر ر.ک: زهراسادات حسینی، پایاننامه ارشد دانشگاه باقرالعلوم: گونه شناسی مباحث تاریخی در روایات امام صادق. «اخبار تاریخی امام صادق در منابع مورخان شیعه و سنی انعکاس یافته و مدائنی و ابانبن عثمان روایات زیادی از ایشان نقل کردهاند.» بهعنوان نمونه ر.ک: احمدبن ابیواضح یعقوبی، التاریخ، ج۲، ص۶.
[۷۰] . محمدبن احمد ذهبی، سیر علام النبلاء، ج۶، ص۲۵۷.
[۷۱] . محمدبن محمدبن نعمان مفید، الإرشاد في معرفة حجج الله على العباد، ج۲، ص۱۷۹.
[۷۲] . «فَقَالَ أَبُوجَعْفَر: يَا ابْنَ مُهَاجِرٍ؛ اعْلَمْ أَنَّهُ لَيْسَ مِنْ أَهْلِ بَيْتِ النُّبُوَّةِ إِلَّا وَ فِيهِمْ مُحَدَّثٌ وَ إِنَّ جَعْفَرَبْنَ مُحَمَّدٍ مُحَدَّثٌ الْيَوْمَ.» محمدبن حسن صفار، بصائرالدرجات في فضائل آل محمّد، ج۱، ص۲۴۶؛ محمدبن یعقوب کلینی، الکافی، ج۱، ص۴۷۵، ح۶.
[۷۳] . محمدبن حسن طوسی، اختیار معرفه الرجال، ج۲، ص۵۷۹.
[۷۴] . محمدبن حسن طوسی، اختيار معرفة الرجال، ج۱، ص۳۳۷.
[۷۵] . «توجه امام صادق به قوائد فقهی و اصولی ازجمله اصل برائت، استصحاب و احتیاط حائز اهمیت است.» بهعنوان نمونه ر.ک: محمدبن علیبن بابویه قمی، التوحید، ص۴۱۳.
[۷۶] . محمدبن حسن طوسی، اختیار معرفه الرجال، ج۲، ص۵۲۱.
[۷۷] . محمدبن یعقوب کلینی، الکافی، ج۶، ص۴۷، ح۵.
[۷۸] . احمدبن علی نجاشی، الرجال، ص۴۰.
[۷۹] . محمدبن حسن صفار، بصائرالدرجات في فضائل آل محمّد، ج۱، ص۱۲۳.
[۸۰] . «هشامبن حکم اقرار میکند که دانش کلام را از امام صادق فراگرفته است.» محمدبن یعقوب کلینی، الکافی، ج۱، ص۱۶۹، ح۳.
[۸۱] . محمدبن یعقوب کلینی، الکافی، ج۱، ص۱۷۱، ح۴.
[۸۲] . محمدبن حسن صفار، بصائرالدرجات في فضائل آل محمّد، ج۱، ص۱۲۳.
[۸۳] . احمدبن علی نجاشی، الرجال، ص۱۴۳.
[۸۴] . محمدبن یعقوب کلینی، الکافی، ج۱، ص۸۰، ح۵، ج۱، ص۷۹، ۷۴، ح۲، ح۴، ج۱، ص۷۲، ح۱.
[۸۵] . محمدبن حسن طوسی، اختيار معرفة الرجال، ج۲، ص۵۵۱.
[۸۶] . محمدبن یعقوب کلینی، الکافی، ج۲، ص۶۷۲، ح۲.