در هفتههای اخیر و پس از اظهارنظرهای یک کارشناس مسائل مذهبی در برنامه تلویزیونی در مورد حجاب اجباری و ورود حاکمیت به این موضوع، فضای مجازی به آوردگاه موافقان و مخالفان این موضوع تبدیل شد. از همین رو رجانیوز به سراغ حجت الاسلام و المسلمین دکتر جباری رفت تا به دور از هیجانات به وجود آمده در فضای مجازی و به صورت علمی به بحث حجاب بپردازد. حجت الاسلام و المسلمین دکتر جباری، کارشناس موضوع تاریخ اسلام و مدیر گروه تاریخ موسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی(ره) و مدیر گروه تاریخ موسسه آموزش عالی حوزوی امام رضا (ع) است. او در این مصاحبه به صورتی تفصیلی به بررسی موضوع ریشههای حجاب در قرآن کریم و سیره ائمه اطهار میپردازد.
آقای دکتر؛ آیا حجاب در قرآن مورد تأکید قرار گرفته است؟ اگر این گونه است، این تأکید چقدر بُعد اجتماعی دارد؟
بِسْمِ ٱللّهِ ٱلرَّحْمنِ ٱلرَّحِيمِ
در خصوص مسئله حجاب، اگر کسی به فلسفه تشریع حجاب در قرآن و روایات توجه داشته باشد، هیچ تردیدی نخواهد کرد که حجاب قطعاً واجبی اجتماعی است؛ چرا که زنان از غیرمحرمان مأمور به پوشش هستند. در آیه ۳۱ سوره مبارکه نور، محارم با ذکر مصادیق مطرح شدهاند؛ در غیر این موارد، زنان موظف هستند در برابر آنها حجاب داشته باشند.
همه میدانیم، در قرآن کریم، بهخصوص در دو سوره بهطور خاص به حجاب اشاره شده است. سوره مبارکه نور، آیات ۳۰ و ۳۱ و همین طور سوره مبارکه احزاب، به خصوص آیه ۵۹. در آیه ۵۳ سوره احزاب نیز خود کلمه حجاب آمده، اما این واژه در آنجا به معنی حریم نگهداشتن است میان زنان پیامبر(ص) و صحابهای که با آنان مواجه میشوند.
در آن جا آمده که: «يَا أَيُّهَا النَّبِيُّ قُلْ لِأَزْوَاجِكَ وَبَنَاتِكَ وَنِسَاءِ الْمُؤْمِنِينَ يُدْنِينَ عَلَيْهِنَّ مِنْ جَلَابِيبِهِنَّ ذَلِكَ أَدْنَى اَن يُعْرَفْنَ فَلَا يُؤْذَيْنَ وَكَانَ اللَّهُ غَفُورًا رَحِيمًا»؛ مردانی که احیاناً به خانه پیامبر(ص) مراجعه میکردند، از مواجهه رویارو با زنان پیامبر(ص) بدون اینکه حریمی وجود داشته باشد، ممنوع شده بودند و حجاب یعنی باید پرده و حائلی میان آنها و زنان پیامبر(ص) وجود داشته باشد.
به اصطلاح امروزی، حفظ حریم. واژه حجاب در آن آیه به کار رفته است. منتهی آیاتی که حجاب را به عنوان یک واجب شرعی بر عموم زنان واجب کرده، آیه ۵۹ سوره احزاب و آیه ۳۱ سوره نور است.
تاریخ نزول این دو سوره هم نشان میدهد که از سال پنجم بعثت، حجاب به صورت یک واجب شرعی در جامعه اسلامی مطرح شد؛ اما این بدان معنا نیست که پیش از آن حجاب وجود نداشت، بلکه با نزول این آیات بر رعایت بهتر پوشش تاکید شد. وقتی آیات ۳۱ سوره نور و ۵۹ سوره احزاب را بررسی میکنیم، در این دو آیه، زنان موظف شدهاند که هم خمار داشته باشند و هم جلباب. خمار به چیزی اطلاق میشود که سر و گردن و قسمتی از سینه را میپوشاند.
گاهی بلندی خمار تا کمر هم میرسیده است. فلسفه خمار، پوشاندن سر و گردن و بناگوش و سینهها بوده است. جلباب مفهوم فراتری دارد و سرتاسر بدن را میپوشاند. این نشان میدهد که قرآن کل بدن زن را به عنوان زینت محسوب کرده و طبعاً صرف پوشاندن سر را کافی ندانسته و پوشاندن سایر قسمتهای بدن که ممکن است موجب افساد شود، باید پوشانده شود.
در آیه ۳۱ سوره نور آمده است که، «وَقُلْ لِلْمُؤْمِنَاتِ يَغْضُضْنَ مِنْ أَبْصَارِهِنَّ وَيَحْفَظْنَ فُرُوجَهُنَّ وَلَا يُبْدِينَ زِينَتَهُنَّ إِلَّا مَا ظَهَرَ مِنْهَا….» از این آیه استفاده میشود که حجاب یک امر معروف و شناخته شده نزد زنان بوده. نمیفرماید که به زنان بگو خمار به کار ببرند، بلکه می فرماید: بگو خمارها را درست استفاده کنند و آن را روی گریبانها و سینههایشان قرار بدهند، نه اینکه از پشت سر رها کنند.
در کتاب شریف کافی هست که زنی عبور میکرد و روسری را پشت سرش انداخته بود و جوانی در حال عبور، او را با نگاه دنبال کرد و متوجه تیزیای که از دیوار خارج شده بود، نشد و صورتش خونآلود شد. جوان خدمت پیامبر(ص) رسید و ماجرا را باز گفت و این آیه نازل شد. این روایت در واقع میخواهد سبب اجتماعی نزول آیه حجاب و دلیل تأکید بر آن را بیان کند.
پس حجاب در آن زمان وجود داشت، منتهی درست به کار نمیرفت. در آیه شریف ۵۹ سوره احزاب نیز تعبیر «جَلَابِيبِهِنَ» به کار رفته که پوششی است که سرتاسر بدن زن را فرا می گیرد: «يَا أَيُّهَا النَّبِيُّ قُلْ لِأَزْوَاجِكَ وَبَنَاتِكَ وَنِسَاءِ الْمُؤْمِنِينَ يُدْنِينَ عَلَيْهِنَّ مِنْ جَلَابِيبِهِنَ». در سوره نور به دنبال «وَلْيَضْرِبْنَ بِخُمُرِهِنَّ عَلَی جُيُوبِهِن» استثنائاتی را بیان میکند: «وَلَا يُبْدِينَ زِينَتَهُنَّ إِلَّا لِبُعُولَتِهِنَّ أَوْ آبَائِهِنَّ أَوْ آبَاءِ بُعُولَتِهِنَّ أَوْ أَبْنَائِهِنَّ أَوْ أَبْنَاءِ بُعُولَتِهِنَّ…. »؛ مگر شوهران، پدران، پدرشوهران، فرزندانشان و موارد دیگر از محارم که به عنوان مستثنیات ذکر میکند.
از همین استثنا برمی آید که در برابر دیگر مردان، این پوشش لازم است، پس حجاب، قطعاً یک امر اجتماعی است. بنابراین با توجه به این شواهد قرآنی و نیز اصل فلسفه حجاب_ که از همین آیات استفاده میشود که برای تطهیر و تزکیه و عدم افساد است- طبیعتاً حجاب، یک امر اجتماعی است.
*برخی میگویند: در دوران پیامبر(ص) کنیزها و اقشاری از مردم حجاب نداشتند و حاکمیت هیچ کنشی نسبت به حجاب این گروهها نداشت و تفاوتی برایشان قائل نمیشد. نظر شما در مورد این موضوع چیست؟
قبل از اینکه وارد روایات شویم و بخواهیم از آنها استفاده کنیم و چنین برداشتی داشته باشیم، خوب است به همین آیات مورد اشاره مراجعه کنیم. در هیچ جای قرآن، از جمله همین سورههای نور و احزاب، هیچ قرینه و شاهدی دال بر استثنا، یعنی معافیت کنیزان از حجاب وجود ندارد.
در همین آیه ۳۱ سوره نور فرموده: «وَقُلْ لِلْمُؤْمِنَات». مؤمنات، مگر شامل کنیزان مؤمن نمیشود؟ یعنی اینگونه نیست که قرآن کریم بین زنان حُرّه و کنیزها تفاوت قائل شده باشد. آیات سوره نور و احزاب مطلق هستند و هیچ استثنائی از آنها استفاده نمیشود. البته در ارتباط با آیه ۵۹ سوره احزاب، برخی مفسران، دیدگاهی را مطرح کرده اند که مورد تایید مفسران بزرگ ما نیست.
توضیحاً عرض میکنم که نقل شده خلیفه دوم نسبت به حجاب کنیزان حساسیت خاصی داشت. او اصرار داشت که کنیزان حجابی همچون زنان آزاد نباید داشته باشند و حتی در موردی که یک کنیز، خمار به سرش پیچیده بود، او را مؤاخذه کرد که چرا خود را شبیه زنان آزاد کردهای؟! این تأکیدی که ایشان داشت، به هیچوجه مورد تأئید ائمه اهلبیت(ع) نبوده و شواهدی وجود دارند که به آنها اشاره خواهم کرد.
به نظر میرسد که این نوع فرق گذاشتن بین زنان کنیز و زنان آزاد با این شدتی که از خلیفه دوم نقل شده، ناشی از همان نگاهی بوده که ایشان به زنان عرب و زنان عجم داشته و از آنجا که اکثر کنیزان از زنان عجم بودند و ایشان درجه اجتماعی آنها را پستتر میدیده، تأکید داشته که از لحاظ اجتماعی هم تفاوت ظاهری داشته باشند.
در آیه ۵۹ سوره احزاب، خداوند هم به همسران و دختران پیامبر(ص) و هم به زنان مؤمنین دستور میدهد که: «قُلْ لِأَزْوَاجِكَ وَبَنَاتِكَ وَنِسَاءِ الْمُؤْمِنِين يُدْنِينَ عَلَيْهِنَّ مِنْ جَلَابِيبِهِنَّ»؛ بگو جلبابها را به خود بپیچند و رها نکنند، و در ادامه می فرماید: «ذلک ادنی ان يُعْرَفْنَ فَلَا يُؤْذَيْنَ»؛ این نزدیکتر است به آن که شناخته شده و مورد اذیت واقع نشوند.
متأسفانه در بعضی از تفاسیر آمده که شناخته شوند که آزاد هستند نه کنیز! در حالی که بزرگان مفسران ما این تفسیر را تأئید نمیکنند. مثلاً مرحوم علامه طباطبائی میفرمایند: مفهوم آیه این است که زنان با جلباب شناخته بشوند به اینکه اهل عفاف هستند. وقتی که جلبابها را به خود میپیچند، نشانه عفتورزی اینهاست و لذا وقتی که افراد مریضالقلب با اینها مواجه شدند، میفهمند که راهی در ساحت این زنان نیست: «فَلَا يُؤْذَيْن»، لذا مورد اذیت قرار نمیگیرند.
طبیعی است زنانی که وضعیت ظاهری مناسبی ندارند، بیشتر مورد توجه و اذیت قرار میگیرند تا زنانی که وقتی حرکت میکنند، فریاد دورباش، دورباش از سر تا پای آنان ساطع است. اینها کمتر مورد اذیت قرار میگیرند. تفسیری که از این آیه در تفاسیر اهل سنت آمده، به تَبع همان نگاهی است که خلیفه دوم داشت.
بنابراین، چنین دیدگاهی که مطرح شده مبنی بر اینکه زنانِ کنیز متفاوت بودند، از قرآن چنین چیزی استنباط نمیشود. البته ممکن است کمی سهلگیری نسبت به زنان کنیز وجود داشته؛ زیرا اینها چون اهل کار در مطبخ و غیر آن بودند، لذا وضعیت ظاهری چندان جذابی در مقایسه با زنان آزاد نداشتند.
اینکه سئوال کردید؛ ائمه اطهار(ع) نظرشان نسبت به کنیزان چه بود، روایات در این قسمت متفاوت هستند. آیا ائمه(ع) هم مثل خلیفه دوم مانع حجاب کنیزان بودند یا خیر؟ روایات متعارض هستند و برخی از بزرگان و فقهای ما روایاتی که ظاهرشان آن است که کنیزان حجابشان نباید مثل زنان آزاده باشد، آنها را حمل بر تقیه کردهاند؛ زیرا خلیفه دوم بر این نگاه تأکید داشت و فقهای اهل سنت هم این نگاه را داشتند.
در مقابلش، روایات تاریخی داریم دال بر اینکه؛ هم کنیزانِ ائمه«ع» حجاب در حد عالی داشتند و هم غیر از ائمه «ع». حتی روایتی درباره عبدالله بن عمر- فرزند خلیفه دوم- داریم که با وجود تأکید پدرش بر تفاوت حجاب کنیز و غیرکنیز، خود او تأکید بر حجاب کنیزانش داشت و خمارهای قیمتی و ضخیمی را برای کنیزانش تهیه میکرد.
در متون اهلسنت، روایتی درباره کنیز عایشه داریم. پیامبر(ص) وارد شدند و عایشه کنیزی داشت که موهایش پیدا بود. پیامبر(ص) سوال کردند که آیا بالغ شده است یا خیر؟ و عایشه گفت بالغ شده و پیامبر(ص) گوشه عمامهشان را بریدند و به آن کنیز دادند که به عنوان ساتر بر سر کند.
یا مثلاً روایتی مربوط به همسر امام کاظم (ع)، امّ احمد، مادر جناب احمد بن موسی(ع) است. بعد از شهادت امام موسی کاظم«ع» ودایعی را به ایشان سپرده بود که پس از رحلتشان به امام رضا(ع) بدهد. بعضی از برادران مدعی شدند و حتی کار به قاضی کشید و این بانو را که کنیز بود نزد قاضی کشاندند. آنها گفتند: باید نقاب را بردارد که او را بشناسیم. ملاحظه میکنید که کنیز بوده، اما نقاب هم داشته و او ناچار شد مقداری نقاب را کنار بزند و شِکوه کرد که امام کاظم«ع» به من خبر داده بود که روزی تو را به چنین کاری وادار خواهند کرد.
یکی دیگر از کنیزان امام صادق«ع» سعیده نامی است که متستّر بود و خود را میپوشاند و از منزل خارج نمیشد و صرفاً گاهی برای زیارت خانه خدا یا زیارت قبر پیامبر«ص» از خانه خارج میشد.
همین طور، درباره کنیزان امکلثوم، (حضرت زینب (ع) هنگام خروج از منزل، از تعبیر متخفّرات استفاده کرده است. متخفّره؛ یعنی کسی که پوشش شدید همراه باحیا دارد.
لذا با توجه به مجموعه روایات و بهخصوص فلسفه حجاب که تحقق پاکی و تزکیه است و در آیه ۳۰ سوره مبارکه نور به آن اشاره « ذَلِكَ أَزْكَى لَهُمْ» آمده که برای طهارت و تزکیه است، نباید تفاوتی بین کنیز و غیر کنیز باشد. حجاب امری است که دخالت مستقیم در بحث عفاف دارد و اینها از هم جدا نیستند.
*مواجهه ائمه با مسئله ی حجاب چگونه بوده است ؟ و به نقش ائمه اطهار(ع) در اشاعه این سنت الهی در تاریخ تا چه اندازه اشاره شده است؟
اگر کسی در روایات ائمه اطهار(ع) غور کند، ملاحظه می کند که حساسیتی فراتر از حساسیت عادی افراد مؤمن نسبت به این مسئله داشتهاند.
از خود پیامبر اکرم(ص) بگیرید تا سایر ائمه(ع). واقعاً جای افسوس دارد که امروزه با توجه به فضائی که کاملاً از سیره معصوم(ع) استنباط میشود، کسانی بیایند و دم از این موضوع بزنند که حجاب آن قدرها هم اهمیت ندارد و باید تابع فضای عمومی جامعه بود و باید دید مردم چه چیزی را میپسندند و آیا به حجاب گرایش دارند یا خیر.
در منابع روائی داریم که اولاً حجابِ زنان پیامبر(ص) به هنگام حضور در اجتماع در حد عالی بود و حتی از روایات استفاده میشود که نقاب میزدند. اگر کسانی بخواهند شواهد را ببینند، آنها را ارجاع میدهم به جلد چهاردهم کتاب« اَلصَّحیح مِنْ سیرَةِ النّبیِّ الْاَعْظَم(ص)»؛ تألیف: مرحوم علامه سیدجعفر مرتضی عاملی که درباره اصل و کیفیت حجاب در عصر پیامبر«ص» روایات متعددی را نقل کرده است.
به عنوان مثال، در حجه الوداع، بانوئی همراه برادرش نزد رسول خدا «ص» آمد که درباره حج مسئلهای را بپرسد. فضل بن عباس که جوان زیباروئی بود، کنار پیامبر(ص) روی مرکب نشسته بود. آن خانم حجاب داشت، ولی صورتش کمی پیدا بود. پیامبر(ص) دیدند که فضل بن عباس، خیره به این زن نگاه میکند و زن هم نگاه هائی به فضل دارد. پیامبر اکرم(ص) با دستان مبارکشان بین چشمان فضل و صورت آن زن حایل ایجاد کردند. خیلی عجیب است که حضرت رسول(ص) در این قسمت، اقدام عملی میکنند که نشاندهنده حساسیت و تأکید ایشان روی بحث عفاف عمومی و اجتماعی است.
همچنین در کتاب المحاسن برقی آمده که امیرالمومنین علی (ع) به مردم عراق (کوفه) اعتراض میکنند که شنیدهام زنان در بازارها دوشادوش مردان حرکت میکنند و شما هم غیرت نمیورزید. امیرالمؤمنین(ع)، نگران وضعیت زنان هستند که حجاب هم داشتند، ولی بیمبالاتی میکردند و دوشادوش مردان در جامعه حضور پیدا میکردند، بدون اینکه حریم نگه دارند.
روایت مربوط به ازدواج حضرت فاطمه(س) و امیرالمومنین علی(ع) هم معروف است. رسول خدا(ص) فردای ازدواج به خانه فاطمه(س) آمدند و تقسیم کار کردند؛ «کارِ داخل خانه با فاطمه(س) و کارِ خارج از خانه با علی(ع) باشد». مفهوم این تقسیمِ کار توسط پیامبر(ص) این نیست که فاطمه(س) را در خانه حبس کند. چون فاطمه(س) حضور اجتماعی داشتند و حتی گاهی برای زیارت قبر حمزه سیدالشهدا(ع) و شهدای اُحد تا منطقه اُحد میرفتند و این کار را چه در زمان حیات پیامبر(ص) چه پس از رحلت ایشان انجام میدادند.
مفهوم حرف پیامبر(ص) این بود که هنگامی که ضرورتی برای حضور در اجتماع وجود ندارد، ترجیح دارد که فاطمه(س) کارهای خانه و علی(ع) کارهای بیرون از خانه را انجام بدهند.
این جمله حضرت فاطمه(س) به عنوان یک معصومه است که، «فلا يعلم إلا الله فلا يعلم ما داخلني من السرور بإكفائي رسول الله (ص) تحمّل رقاب الرجال»؛ جز خدا کسی نمیداند که من چقدر شاد شدم از اینکه رسول خدا(ص) مرا باز داشت از اینکه همدوش مردان در جامعه حضور پیدا کنم و بخواهم مثل مردان کار اجتماعی انجام بدهم.
فاطمه(س) در درون منزجر است از اینکه بدون حفظ حریم در جامعه با مردان مواجه شود و صحبت کند. موارد متعددی از این دست را میشود ذکر کرد.
مثلاً امام صادق(ع) ابوبصیر را توبیخ میکنند؛ زیرا وی در کوفه، برای خانم نامحرمی مجلس تعلیم قرآن داشت و بین آنها به شوخی سخنی رد و بدل شده و هر دو گفتهاند و خندیده بودند. وقتی ابوبصیر، خدمت امام میرود، ایشان از غیب خبر دادهاند و به او میفرمایند: دیگر تکرار نشود.
یا امام کاظم(ع) وقتی بین یک کنیز و غلام حرفهائی رد و بدل شد، هر دو را مؤاخذه و آن غلام را اخراج کردند. روایات در این زمینه متعددند و اگر کسی بخواهد در حیات ائمه(ع) تتبع کند، بسیار عیان و روشن خواهد دید که ائمه(ع) روی این مسئله حساسیت داشتند، به این دلیل که زمینه مهمی برای فساد بود.
*نظر علما و مجتهدین شیعه در رابطه با این موضوع چه بوده است؟
با توجه به اینکه براساس آیات قرآن و روایات، حجاب از ضروریات دین و مذهب است، در «وسائلالشیعه» حداقل صد روایت در این زمینه آمده است. چون وسائل الشیعه فقط کتب اربعه را نقل کرده، اگر روایات سایر کتب هم مطالعه و بررسی شوند، قطعاً این روایات صدها روایت خواهند بود؛ بنابراین، حجاب جزو ضروریات است و مسئله، اجماعی و بیّن و مورد اتفاق است.
در اصل مسئله حجاب و حدود آن اختلافی وجود ندارد. ممکن است در تعریف خمار و جلباب به لحاظ لغوی و امثال اینها اختلافی وجود داشته باشد، اما به صورت مطلق، اصل بحث حجاب و بُعد اجتماعی آن، هیچ اختلافی بین فقهای شیعه وجود ندارد.
*آیا الزام به حجاب در حکومت اسلامی مویدی دارد؟
گاهی این مسئله را مطرح میکنند که مگر در زمان پیامبر(ص) و علی(ع) که هر دو به حاکمیت دست یافتند، روایتی داریم که اینها الزام به حجاب کرده باشند؟ میخواهند از این مطلب استفاده کنند و بگویند پس حاکمیت امروز اسلامی نمیتواند به این مسئله ورود پیدا کند.
در این زمینه باید به دو نکته توجه شود:
در زمان رسول خدا(ص) اینطور نبوده که بیحجابی وجود داشته باشد. اگر کسی در تاریخ صدراسلام و تاریخ اعراب جزیرهالعرب و مناطق اطراف آنها از قبیل روم و ایران، مطالعه داشته باشد، متوجه میشود که اصل حجاب در همه اینها وجود داشته است؛ بهخصوص ایران که در زمینه حجاب زنان ایران، گزارشهای جالبی داریم. اصل حجاب در اینها و در یهودیت و مسیحیت وجود داشته است. تصاویر حضرت مریم(س) در کلیساهای قدیم حجاب را نشان میدهند.
راهبهها، بهترین مصداق برای این موضوع هستند. امروز چرا راهبهها حجاب به سر دارند؟ در طول تاریخ هم همین طور بوده است. آیا این دلالت بر آن ندارد که حجاب در مسیحیت، اصلی انکارناپذیر بوده است؟ در یهودیت نیز زنان اصیل یهودی، حجابی مثل چادر زنان ما دارند. در جزیرهالعرب هم شواهد تاریخی کاملاً گویا هستند که خمار و جلباب وجود داشته است. از روایات هم ابداً اینگونه استنباط نمیشود که اسلام اصل خمار و جلباب را آورده باشد. بنابراین، بیحجابی اصلاً در آن زمان مطرح نبوده است.
می ماند بحث بدحجابی یا کم حجابی؛ میبینیم که قرآن کریم با بدحجابی مقابله کرده. در آیه ۵۹ احزاب فرموده: «يَا أَيُّهَا النَّبِيُّ قُل لِّأَزْوَاجِكَ وَبَنَاتِكَ وَنِسَاءِ الْمُؤْمِنِين»؛ بگو به همسران و دختران و زنان مؤمنه… ، و در آیه۳۱ سوره نور نیز فرموده: «قُل لِّلْمُؤْمِنَات» بگو به زنان مؤمنه، «لَا يُبْدِينَ زِينَتَهُنَّ». اگر کسی «قل»های قرآن را بررسی کند، متوجه خواهد شد که خدای متعال به پیامبر(ص) میفرماید: بگو، یعنی به آنان امر کن. این امر صرفاً یک توصیه اخلاقی نیست، بلکه حکم است.
به پیامبر(ص) امر میشود که به اینها بگوید؛ پشت بند آن، قطعاً یک ضمانت اجرائی و تأکیدی وجود داشته است. و چنین نبوده که صرفاً پیامبر(ص) توصیه اخلاقی کرده باشند.
اگر بخواهم از همین قرآن کریم شاهد بیاورم، باید اشاره کنم به سوره مبارکه احزاب، که در آیه ۵۹ کیفیت استفاده از جلباب را دستور میدهد و در آیه ۶۰ میفرماید، «لَئِنْ لَمْ يَنْتَهِ الْمُنَافِقُونَ وَالَّذِينَ فِي قُلُوبِهِمْ مَرَضٌ ..».
در روایات هست که کسانی از این بچه منافقها و افراد مریضالقلب، بهخصوص شبها که هوا تاریک میشد و زنانی در کوچههای مدینه از خانههایشان حرکت میکردند که برای نماز پیامبر«ص» بروند، مزاحم زنها میشدند.
ببینید مواجهه قرآن با اینها چیست؟ ای پیامبر! اگر منافقین « وَالَّذِينَ فِي قُلُوبِهِمْ مَرَضٌ» و افراد بیماردل «وَالْمُرْجِفُون» افراد شایعهپراکن در مدینه، چنانچه از این کارهایشان دست نکشند، « لَنُغْرِيَنَّكَ بِهِمْ ثُمَّ لَايُجَاوِرُونَكَ فِيهَا إِلَّا قَلِيلا» تو را علیه اینها تحریک میکنیم و دستور میدهیم کاری بکنی که از مدینه اخراج بشوند و جز مدت کمی با تو مجاور نباشند.
قرآن دارد روی یک مواجهه عملی تأکید میکند که اگر کسی فضای عفاف و حجاب را به هم بزند، پیامبر(ص) دستور خواهند داد که با اینها مواجهه عملی بشود. گزارشی را که راجع به فضلبن عباس در حجهالوداع عرض کردم، گزارش بسیار گویائی است که رسول خدا(ص) در مورد یک عمل جزئی و فردی، اقدام عملی میکند.
آن خانم، بیحجاب نیست و فقط صورتش پیداست، اما آشکار بودن زیبائی صورت او موجب میشود که فضلبن عباس به او خیره شود و پیامبر(ص) به او نمیگویند: فضل! چشمت را برگردان، بلکه با دست مبارکش بین چشمهای او و صورت زن حائل ایجاد میکنند.
سئوال ما این است که اگر رسول خدا(ص) امروز در میان ما بود و این فضای تأسفبار اجتماعی به لحاظ حجاب و عفاف را میدید، پیامبری که در مورد یک منکر جزئی رد و بدل شدن یک نگاه حرام بین یک زن و مرد اینگونه عمل میکنند، امروز اقدام و برخورد عملی نمیکردند؟
من نمیدانم مسئولینی که میتوانند در این زمینه کاری انجام بدهند، هم به لحاظ فرهنگی و هم به لحاظ اقدامات عملی، پاسخ پیامبر(ص) را چه خواهند داد و جواب خدا را چه خواهند داد که بیاعتنا از کنار این وضعیت عجیب بدحجابی و بیحجابی و بیپوششیای که امروز وجود دارد، عبور میکنند و قطعاً اینها باید خود را آماده پاسخ در پیشگاه الهی بکنند.
*نقل میشود که شرایط زمانه فرق کرده و ما در دوران مدرنیته هستیم که با دوران پیامبر(ص) قابل مقایسه نیست و فضای مجازی و هزار چیز دیگر موجب شده است. پس حاکمیت اسلامی در برابر این قضیه حجاب کوتاه بیاید و اگر جمهوری اسلامی معتقد به فقه پویاست، باید شرایط زمانه را در نظر بگیرد و در رابطه حجاب کوتاه بیاید، نظر شما در این رابطه چیست؟
اتفاقاً باید به عکس پاسخ داد. یعنی وقتی زمانه جوری است که زمینه فساد در آن بیشتر شده است، آیا ما باید در اصلاحِ فساد کوتاه بیائیم یا باید شدیدتر عمل کنیم؟ معنی شدیدتر، بگیر و بند و شلاق و امثال اینها و کارهای افراطی نیست، اما نباید کوتاه آمد. باید جدّیتر عمل کرد و حداقل به عنوان یک دغدغه و مشغله فکری برای مسئولین در این زمان مطرح باشد.
وقتی فضای مجازی، آلوده میشود و تبلیغات بر ضدحجاب صورت میگیرد، می توان بی تفاوت بود؟ از زمان صدر اسلام هیچ گزارشی نداریم که نه در روم و نه در ایران، نه در چین و نه در هیچ جای دیگری، دولت با اصل حجاب مخالفت کرده باشد، در حالی که امروز در کشورهای غربی و بعضی کشورهای اسلامی مانند: آذربایجان، کشف حجاب را قانونی و برداشتن حجاب را الزامی میکنند. وقتی چنین حرکتی بر ضدحجاب در کشورها صورت میگیرد و در فضای مجازی و رسانهای تبلیغات وسیع ضد حجاب صورت می گیرد، می توان بی تفاوت بود؟
مثلا در فرانسه قانونی وجود دارد که کسی حق ندارد باحجاب وارد مدرسه بشود، در حالی که مسلمانان فرانسه کم نیستند، اما دولت فرانسه، این قانون را به شکل جدی دنبال میکند.
وقتی آنها اینچنین کمر به هدم حجاب بستهاند، فضای مجازی و ماهوارهای هم که تکلیفش معلوم است، آیا ما باید با تمسکّ به مستمسکات بیپایه به نام فقه پویا، با اصل حجاب مخالفت کنیم؟ کسانی که از فقه پویا چنین برداشتی میکنند، معنی فقه پویا را نفهمیدهاند. دست از واجب مسلم و مصرّح و قرآنی و الهی با دهها و صدها روایت بکشیم؛ با این مستمسک که فضای اجتماعی و جهانی چنین اقتضائی دارد؟ اگر نعوذبالله فضای جهانی به این سمت رفت که همجنسبازی را بیش از آنچه که حالا هست، رواج بدهند، باز ما باید از حرمت این عمل دست بکشیم و به سمت آن برویم یا همینطور دیگر منکرات؟ یا تحفظ و اهتمام بیشتری بر این اصول داشته باشیم؟
برای بعضی از مسئولین در جمهوری اسلامی، مسئله حجاب و ترویج آن اصلاً مسئله نیست که کسی بخواهد دنبال راهحل آن باشد و درد همین جاست.