در شرايطي كه حذف مقام و منزلت اهلبيت(ع) در دستور كار اصلي معاويه و كارگزارانش قرار گرفته بود و آنان با تمام وجود تلاش ميكردند كه اين عمل را به صورت يك فرهنگ در جامعة اسلامي ترويج کنند، بيانات پيشواي سوّم از ارزش و اعتبار خاص برخوردار است.
اگرچه معاهدة صلح با معاويه يكي از عوامل مهم بازدارندة قيام مسلّحانة اباعبدالله(ع) بود، امّا اين امر و امثال آن، آن حضرت را از بيان حقّ و تبيين مقام و منزلت خويش و اهلبيت(ع) باز نميداشت؛ از اينرو ایشان در هر شرايط مناسبي كه پيش ميآمد، به امر به معروف و نهي از منكر پرداخته و فضايل و مناقب خاندان رسول الله(ص) را يادآور ميشد و از آنان دفاع ميكرد. موسيبن عُقْبَه ميگويد: «به معاويه گفتند: مردم چشمشان را به حسين(ع) دوختهاند. كاش به او فرمان ميدادي تا به منبر برود و سخني گويد، چرا كه در او ناتواني است. معاويه گفت: ما نيز چنين پنداري درباره حسن(ع) داشتيم، ولي او پيوسته در چشم مردم بزرگ ميشود و ما رسوا شديم.» اين گذشت تا روزي معاويه به امام حسين(ع) گفت: «اي اباعبدالله! اي كاش منبر ميرفتي و سخني ميگفتي! امام حسين(ع) بر منبر رفته و ضمن ذکر حمد و ثناي خدا بر پيامبر اکرم(ع) درود فرستاد. ناگاه شنيد كسي ميگويد: اين شخص كيست كه سخن ميگويد. امام حسين(ع) ضمن معرفي خويش و اهلبيت(ع) به عنوان يكي از دو چيز گرانبها كه رسول الله(ص) آن را در ميان امّتش به يادگار گذاشته است و آنان مرجع تفسير و تاويل قرآن هستند، با استدلال به آياتي چند از قرآن كريم، اطاعت از اهلبيت(ع) را مانند اطاعت از خدا و رسول وي واجب شمرده و مردم را از گوش فرادادن به ندا و وسوسههاي شيطان برحذر داشت. معاويه تا چنين بياناتي را از آن بزرگوار شنيد، ديگر نتوانست تحمّل كند؛» از اينرو گفت: «اي اباعبدالله! بس است؛ مقصود خود را رساندي.»[۱] اهمیت مطرح کردن مرجعیت علمی و دینی و منزلت الهی اهلبیت(ع) چنان اهمیت داشت که سیدالشهداء(ع) در هر فرصتی به تبیین آن اهتمام داشت. چنانکه زماني ديگر خطاب حاضران در جلسه و معاويه چنين فرمود: «من فرزند كسي هستم كه در پاكي همانند آب آسمان است و در زمين ريشه دارد. من فرزند كسي هستم كه در اصل و تبار فاخر، شرافت والا و نيكنامي ديرين خانوادگي، بر همة اهل دنيا سروري و آقايي دارد. من فرزند كسي هستم كه خشنودي او، خشنودي خداي رحمان و خشم او خشم خداي رحمان است.» سپس معاويه را مخاطب قرار داده فرمود: «آيا پدر تو همچون پدر من است؟ آيا پيشينة تو همانند پيشينة من است؟ اگر بگويي نه؛ شكست خوردهاي، و اگر بگويي، آري؛ دروغ گفتهاي». معاويه گفت: سخن تو درست نيست. امام حسين(ع) فرمود: «حق روشن و آشكار است و راه- تشخيص و شناخت- آن كژي ندارد و خردمندان آن را ميشناسند.»[۲]
[۱]. احمدبن علی طبرسی، الإحتجاج على أهل اللجاج، ج۲، ص۹۴.
[۲] . سيد نورالله حسيني مرعشي تُستري، احقاق الحق، ج۱۱، ص۵۹۵.