ویژه نامه شهادت امام حسن عسگری سلام الله علیه به قلم حجت الاسلام و المسلمین ابراهیم دستلان، دانش پژوه و استاد موسسه امام رضا علیه السلام

امام حسن عسکری علیه السّلام امام یازدهم شیعیان می باشد که مشهورترین القاب ایشان، زکیّ و عسکری است؛ چراکه محلۀ مورد سکونت ایشان در شهر سامرا، «عسکر» نامیده می شد.[۱] همچنین به آن حضرت و پدر و جدّ بزرگوارشان علیهم السلام «ابن الرضا» می گفتند.[۲] اما کنیۀ اختصاصی آن حضرت، ابو محمّد بوده است. بنابر نظر اکثر تاریخ نگاران در ماه ربیع الاوّل سال ۲۳۲ ه ق در مدینۀ منوّره[۳] پای به عرصۀ وجود نهاده است. وی گندمگون درشت چشم، خوش قامت، زیباروی، خوش اندام و دارای جلالت و هیبت بود.[۴]

ایامی که آن حضرت در سایۀ امامت پدر بزرگوارش حضرت امام هادی علیه السّلام به سر می برد، نزدیک بیست و دو سال می شود و به شهادت پدر بزرگوارش در سال ۲۵۴ هجری منتهی می گردد.[۵] در این مدت تصویر کاملی در رابطه با زندگی حضرت امام حسن عسکری علیه السّلام در دست نیست، و تنها حوادث مختصری مانند ترس آن حضرت از خدا در زمان کودکی[۶] و یا علاقۀ شدیدی که به دو برادر خود محمّد و حسین داشته و همچنین مصیبت از دست دادن برادرش محمّد[۷] یا ازدواج آن حضرت با نرجس خاتون[۸]، گزارش‎ شده است.

 در پی شهادت امام هادی علیه السّلام، امام حسن عسکری علیه السّلام در تشییع جنازه پدر شرکت کرد و قبل از آنکه خلیفه عباسی در تشییع شرکت کند بر جنازه پدر نماز خواند. سپس آن را در یکی از خانه‌هایی که حضرت در آن زندانی بود، به خاک سپردند.[۹]

امام هادی علیه السّلام در تصریح بر امامت امام عسکری علیه السّلام فرموده است: «پس از من در میان آل محمّد صلّی اللّه علیه و اله،پسرم ابو محمّد ذاتا خیرخواهترین فرد برای امت اسلام و دارای محکمترین دلایل و براهین است.وی بزرگترین فرزند من است و حلقه های سلسلۀ امامت و احکام آن به او می رسد».[۱۰]

مدّت امامت آن حضرت در میان امامان اهل بیت علیهم السّلام کوتاهترین مدّت امامتی بود. و در حالی به شهادت رسید که هنوز دهۀ سوّم از عمر شریف خود را تکمیل نکرده بود. چراکه شهادت آن حضرت در سال ۲۶۰ ه ق به وقوع پیوست.[۱۱] بنابراین مدّت امامت آن امام بزرگوار شش سال می باشد.

حضرت امام حسن عسکری علیه السّلام در مدّت امامت بسیار کوتاه خود با معتزّ، مهتدی و معتمد عبّاسی هم عصر بوده، از سوی هریک از این خلفا متحمّل شدیدترین رنج و فشار و پیگرد و ترور گردید. چنان که بارها و بارها دستگیر و به زندان افتاد.

همچنین از این امامت کوتاه مدّت می توان دریافت که حاکمان دولت عبّاسی تا چه اندازه از آن حضرت و نقش مؤثّرش در جامعه، رعب و وحشت داشتند. به همین جهت بود که پس از عدم دست یابی به نتیجۀ مطلوب از زندان و فشار و مراقبت کامل از آن حضرت، ناچار شدند تا آن حضرت را در سن جوانی در حالی که بیست و هشت یا بیست و نه سال از عمر بابرکتش می گذشت به وسیلۀ سم به شهادت برسانند.[۱۲]

سالهایی که امام در این شهر می زیست بجز چند نوبتی که به زندان افتاد در صورت ظاهر همانند یک شهروند عادی زندگی می کرد. طبعا رفتار وی به طور محتاطانه ای زیر نظر حکومت قرار داشت. در واقع اقامت طولانی ایشان در سامرا جز نوعی بازداشت از طرف خلیفه قابل توجیه نیست. این مسأله به خصوص به علت وجود شبکه منظم و متشکل شیعیان که از مدتها قبل شکل گرفته بود، در نظر خلیفه از اهمیت فراوانی برخوردار بود و موجبات نگرانی می شد و وحشت او را فراهم می آورد؛ چیزی که می بایست به نحوی کنترل می شد. به همین جهت از امام خواسته بودند حضور خود را در سامرا، به طور مداوم به آگاهی حکومت برساند؛ چنان که طبق نقل یکی از خدمتکاران امام، آن حضرت هر دوشنبه و پنجشنبه مجبور بود در دار الخلافه حاضر شود.[۱۳] چنین حضوری، گرچه در ظاهر نوعی احترام برای آن حضرت تلقی می شد، ولی در واقع تنها وسیله کنترل او از نظر خلیفه بود.

موقعیت اخلاقى و اجتماعى امام علیه السلام در میان مردم و حتى در میان افراد حکومت مشهود بود، و کسى در وقار و عفاف، و زیرکى و بزرگ منشى چون او نبود. لذا در روز رفتن امام عسکری علیه السلام به دارالخلافه، شور و شعف عجیبی در مردم پیدا می شد. خیابانهای مسیر آن حضرت از جمعیتی که سوار بر مرکبهای خود بودند، پر می شد. وقتی امام تشریف می آوردند، هیاهو یک باره خاموش می گشت. آن حضرت از میان جمعیت گذشته و وارد مجلس می شد.[۱۴]

شیعیان برای دیدن امام مشکل داشتند؛ آن گونه که یک بار، تنها موقعی که خلیفه برای دیدن «صاحب البصره» می رفت، و امام را نیز همراه خویش می برد، اصحاب امام در طول راه خود را برای دیدن آن حضرت آماده می کردند[۱۵]

با این حال امام با اقدامات خود از جمله با تقویت شبکه وکالت، هدایت سازمان تشیع را به خوبی انجام داد. یکی از وظایف سخت امام در این دوران در ارتباط با فرزندش حضرت مهدی علیه السلام بود. زیرا حاکمان عبّاسی دائما مترصّد بودند تا حضرت مهدی سلام الله علیه را به چنگ آورند. لذا امام عسکری علیه السّلام در این شرایط از طرفی می بایست حضرت مهدی علیه السلام را حفظ کند تا او شناسایی نشود و از طرفی باید تولد او را به گوش خواص خود برساند تا بعد از ایشان دچار سرگردانی نشوند.

معتمد عبّاسی که خود در میان امت اسلام محبوبیتی نداشت از این که می دید امت اسلام از شیعه و سنّی یکپارچه بر تعظیم و بزرگداشت و احترام حضرت امام حسن عسکری علیه السّلام اجماع کرده و آن حضرت را در فضیلت بر همۀ علویان و عبّاسیان برتر می دانند بسیار خشمگین بود و به همین جهت تصمیم گرفت تا آن حضرت را ترور کرده و به شهادت برساند. این گونه بود که در توطئه ای شوم سمّی به آن حضرت خورانید[۱۶] و آن حضرت در سال ۲۶۰ ه ق در سنّ ۲۸ سالگی به درجۀ رفیع شهادت نایل آمد. شهادت حضرت امام عسکری علیه السّلام بازتاب بزرگی در سامرا داشت؛آنجا که همۀ مغازه ها تعطیل شده و عموم و خصوص مردم به سرعت و عجله به خانۀ امام ریختند، شهر سامرا به خود لرزید و از همه جا این ضجّه بلند شد که ابن الرّضا از دنیا رفته است[۱۷]، بازارها تعطیل و درب دکّان ها بسته شد. بنی هاشم، کاتبان، فرماندهان، قاضیان، معدّلان و سایر مردم برای حضور در تشییع جنازۀ آن حضرت سوار شدند و شهر سامرا شبیه به عرصۀ محشر شده بود.[۱۸]

پس از این که جنازۀ حضرت امام حسن عسکری علیه السّلام تجهیز گردید،خادم آن حضرت، عقید خارج شد و جعفر بن علی را صدا زده گفت: مولای من، برادر شما کفن شد،پس برخیز و بر او نماز بخوان. جعفر بن علی و به همراه او شیعیان که پیشاپیش آنان عثمان بن سعید عمری که یکی از وکیلان امام عسکری علیه السّلام(و بعدها وکیل حضرت حجّت علیه السّلام)بود، داخل شدند. هنگامی که وارد خانه شدند دیدند حسن بن علی صلوات اللّه علیه کفن شده در تابوت قرار گرفته است، جعفر بن علی جلو رفت تا بر آن حضرت نماز بخواند. هنگامی که خواست تکبیر بگوید پسر بچّه ای که صورتش کمی گندمگون و موهایش مجعّد و دندان هایش فاصله دار بود،خارج شده، ردای جعفر را گرفت و به او گفت: ای عمو، من برای نماز خواندن بر پدرم سزاوارترم. جعفر در حالی که چهره اش عبوس و زرد شده بود پا پس نهاد و پسر بچّه جلو آمده بر او نماز خواند.[۱۹]

آن حضرت در هنگام شهادت، غیر از پسرش ابو القاسم محمّد(حضرت مهدی علیه السّلام) فرزند دیگری از خود باقی نگذاشت که سن شریف آن حضرت در زمان وفات پدر بزرگوارش پنج سال بود و خداوند متعال در همین سن قوّۀ درک حقایق و تمیز حق از باطل را به آن بزرگوار عطا نمود.[۲۰]

سلام خداوند بر او باد روزی که به دنیا آمد و روزی که به شهادت رسید و روزی که برانگیخته خواهد شد.


[۱] . مجلسی، بحار الانوار، ج۵، ص۲۳۵.

[۲] . ابن شهر آشوب، مناقب، ج ۴، ص ۴۲۱. مجلسی، بحار الانوار، ج۵، ص۲۳۶.

[۳] . کلینی، الکافی، ج۱، ص۵۰۳.

[۴] . همان.

[۵] . مهاجرت حضرت امام هادی علیه السّلام به همراه فرزند بزرگوارش حضرت امام حسن عسکری علیه السّلام از مدینه در سال ۲۳۴ ه ق روی داد(طبری، تاریخ الامم و الملوک،ج۷، ص۵۱۹) ،و در مدتی که آن امام هادی علیه السلام در سامرا سکونت داشتند و بیست سال به طول انجامیده است، حضرت امام حسن عسکری علیه السّلام نیز به همراه آن حضرت در سامرا بوده اند. پس می توان نتیجه گرفت چون حضرت امام هادی علیه السّلام در سال ۲۵۴ ه ق به شهادت رسیده اند،حضرت امام حسن عسکری مدت بیست و دو سال از عمر شریف خود را در کنار پدر بزرگوار خود به سر می برده است.

[۶] . قاضى نور الله شوشترى‏، احقاق الحق و ازهاق الباطل، ج‏۲۹، ص۶۵. حیاه الامام الحسن العسکری، صص۲۲-۲۳ به نقل از جوهره الکلام فی مدح السّاده الاعلام، ص۱۵۵.

[۷] . شریف قرشی، باقر، حیاه الامام الحسن العسکری دراسه و تحلیل، ص۲۵.

[۸] . طوسی، الغيبة، ص۲۱۴.

[۹] . مسعودی، اثبات الوصیه، ص۲۴۳.

[۱۰] . کلینی، الکافی، ج۱، ص۳۲۸.

[۱۱] . مفید، الارشاد، ج۵، ص ۳۱۵.

[۱۲] . ابن شهر آشوب، مناقب، ج ۴، ص ۴۲۲.

[۱۳] . الغیبه، طوسی، ص ۱۲۹، در بعضی نسخه ها «دار العامه» آمده که گویا منظور همان «دار الخلافه» است.

[۱۴] . الغیبه، طوسی، ص ۱۲۹.

[۱۵] . کلینی، الکافی، ج ۱، ص ۵۰۹. مفید، الارشاد، ص ۳۸۷.

[۱۶] . ابن حجر هیثمی،الصّواعق المحرقه، ص۳۱۴ به نقل از ابن خلّکان در وفیات الاعیان.

[۱۷] . صدوق، کمال الدّین، ج۱، ص۴۳.

[۱۸] . ابن صباغ، الفصول المهمّه، ج۲، ص۱۰۸۸.

[۱۹] . صدوق، کمال الدّین، ج۲، ص ۴۷۵.

[۲۰] . مفید، الارشاد، ج۲، ص۲۳۹.

ارسال نظرات

پیمایش به بالا