مقاله حجت الاسلام والمسملین جناب آقای دستلان از اساتید موسسه امام رضا(ع) تحت عنوان «نگاهی به زندگی امام كاظم عليه السّلام»

امام موسي بن جعفر عليه السّلام هفتمين امام شیعیان است كه به دليل حلم و بردباري اش در برابر معاندان و فرو نشاندن غيظ و خشم خويش در مقابل دشمنان[۱] لقب كاظم داده اند. تولّد آن حضرت به سال ۱۲۸ در اَبواء – كه منطقه اي است ميان مكه و مدينه – از مادري با نام حميده[۲]، بوده است. امام صادق عليه السّلام سخت به فرزندش موسي علاقمند بود. لذا از آن حضرت سؤال شد: شما چه اندازه موسي را دوست داريد؟ حضرت فرمود: دوست داشتم جز موسي فرزندي نداشتم تا هيچ شريكي در دوستي من نسبت به او وجود نداشت.[۳] علی بن جعفر روایت کرده که امام صادق عليه السّلام درباره موسی بن جعفر عليه السّلام فرمود: «فَإِنَّهُ أَفْضَلُ وُلْدِی وَ مَنْ أُخَلِّفُ مِنْ بَعْدِی وَ هُوَ الْقَائِمُ مَقَامِی وَ الْحُجَّةُ لِلَه تَعَالَی عَلَی كَافَّةِ خَلْقِهِ مِنْ بَعْدِی؛ او برترین فرزندان و بازماندگان من است و اوست که پس از من، در جایگاه من قرار می‌گیرد و پس از من، حجت خدا بر همه مخلوقات است».[۴]

امام كاظم عليه السّلام پس از شهادت پدر بزرگوارش در سال ۱۴۸، رهبري شيعيان را به مدت ۳۵ سال بر عهده گرفت[۵] و عمر شريف خود را در مدينه و بغداد گذراند. در ميان شخصيّت هاي علوي موجود در عصر آن حضرت، كسي را توان برابري با وي نبوده و از نظر علم و تقوا و زهد و عبادت سر آمد روزگار خويش بشمار مي آمد.

مورّخان و محدّثان شيعه و سنّي، توصیفات فراوانی در شخصیت آن حضرت بیان نموده اند که به برخی از آنها اشاره می گردد:

  • شيخ مفيد درباره آن حضرت مي گويد: «ابوالحسن موسي – عليه السّلام – فقيه ترين و سخي ترين و با شخصيّت ترين اهل زمان خود بود».[۶]
  • شيخ طبرسي مي نويسد:«آن حضرت حافظ ترين مردم نسبت به كتاب خدا بود… و مردم مدينه او را زينت كوشندگان در عبادت خدا مي ناميدند».[۷]
  • ابن ابي الحديد از بزرگان معتزلی اهل سنت درباره آن حضرت چنين مي نويسد: «فقاهت، ديانت، عبادت و بردباري و شكيبائي، همه در آن حضرت جمع بود».[۸]
  • يعقوبي، مورّخ شهير اهل سنت، درباره وي مي نويسد: «موسي بن جعفر – عليه السّلام – عابدترين مردم زمان خود بوده است».[۹]

آنچه از سجاياي امام، بيش از همه قابل توجه بوده، كرم و سخاوت آن حضرت است كه ضرب المثل بوده است. ابن عنبه در اين باره مي نويسد:«همواره نزد او كيسه هايي از زر بود و به هر كسي كه مي رسيد و يا به هر كسي كه به احسان آن حضرت چشم داشت از آنها مي بخشيد، به طوري كه كيسه هاي زر او ضرب المثل شده بود».[۱۰]

سخاوت امام حتّي شامل كساني مي شد كه به آزار و اذيّت او مي پرداختند. مانند کمکی که به یکی از نوادگان عمر بن خطاب نمود با وجود آنکه آن شخص به حضرت اهانت می کرد و همین امر باعث شد از رفتار پیشین خود پشیمان گردد.[۱۱]

 در اين زمينه ابن خَلَّكان از قول خطيب بغدادی، چنين آورده است: «او چنان بزرگوار و سخاوتمند بود كه وقتي به وي اطلاع مي دادند فردي در صدد اذيت شماست، كيسة زري كه حاوي هزار دينار بود برايش مي فرستاد. او هميشه زرها را در كيسه هاي سيصد و چهارصد و دويست ديناري مي گذاشت و ميان اهل مدينه تقسيم مي كرد و كيسه هاي زر وي معروف بود».[۱۲]

از جمله خصائص ديگر آن حضرت زهد و عبادت وي بود. حضرتش سالهاي متمادي در زندان به سر برده و در تمام اين مدت به عبادت خدا مشغول بود؛ به طوري كه بسياري از زندانبانان او تحت تأثير قرار گرفته و از نگهداري امام در آن شرايط سخت خودداري مي كردند.[۱۳]

در حوزه سیاسی، امام کاظم عليه السّلام علی‌رغم فشارهای شدید، سیاست «تقیه» را دنبال می‌کردند. این راهبرد به ایشان امکان می‌داد تا در شرایط خطرناک زمانه، همچنان به هدایت و راهنمایی پیروان خود ادامه داده و از تخریب جامعه شیعه جلوگیری کنند.

یکی از مشهورترین رویدادهای زندگی امام موسی کاظم عليه السّلام ، گفتگوهای عمیق و مباحثات ایشان با هارون‌الرشید، خلیفه عباسی، بود. این مباحثات نه تنها به تقویت جایگاه علمی و معنوی امام کمک کرد، بلکه به شناساندن چهره واقعی ظلم و ستم حکومت عباسی به مردم نیز انجامید.

یکبار هارون درباره آن حضرت به ربيع گفت: اين مرد از راهبان بني هاشم است.

ربيع مي گويد: به هارون گفتم: پس چرا او را زنداني كرده اي؟

هارون پاسخ داد: چاره اي جز اين نيست.[۱۴]

امام کاظم عليه السّلام، در طول دوران امامتش چندین بار از سوی خلفای عباسی احضار و زندانی شد. نخستین‌بار در زمان خلافت مهدی عباسی، امام را به دستور خلیفه از مدینه به بغداد منتقل کردند.[۱۵] هارون نیز دو بار امام را زندانی کرد. بنا به گزارش شیخ مفید، هارون در سال ۱۸۰ق در نامه‌ای به عیسی بن جعفر، از او خواست امام را به قتل برساند، ولی او نپذیرفت.[۱۶] امام را پس از مدتی به زندان فضل بن ربیع در بغداد منتقل کردند. امام کاظم عليه السّلام سال‌های پایانی عمر خود را در زندان‌های فضل بن یحیی و سِندی بن شاهک گذراند.[۱۷]

در زیارتنامه امام کاظم عليه السّلام با عبارت الْمُعَذَّبِ فِي قَعْرِ السُّجُون‏؛ کسی که در سیاهچال‌ها شکنجه می‌شد به او سلام داده شده است.[۱۸] در زیارت‌نامه امام از زندان او به ظُلَم‌المطامیر نیز یاد شده است. مطموره به زندانی گفته می‌شود که دراز کردن پا و خوابیدن در آن ممکن نباشد. همچنین زندان‌های زیرزمینی بغداد به دلیل مجاورت با دجله، مرطوب و نمناک (مطموره) بوده است.[۱۹]

روزهای آخر عمر امام کاظم عليه السّلام در زندان سِنْدی بن شاهِک سپری شد. شیخ مفید گفته است سندی، به دستور هارون عباسی امام را مسموم کرد و امام سه روز پس از آن به شهادت رسید.[۲۰] بنابر قول مشهور،[۲۱] شهادت وی روز جمعه، ۲۵ رجب سال ۱۸۳ق در بغداد رخ داده است.[۲۲] مناقب به نقل از اخبارالخلفا گزارش کرده است که چون امام کاظم عليه السّلام به درخواست هارون‌ حدود فدک را مشخص کرد ولی به گونه‌ای حدودش را تعیین کرد که تمام مرزهای جهان اسلام آن روزگار را فراگرفت و باعث خشم هارون شد تابدان حد که به امام گفت چیزی برای ما باقی نگذاشتی و از همین جا تصمیم بر کشتن امام گرفت.[۲۳]

پیکر موسی بن جعفر عليه السّلام را در مقابر قریش، دفن کردند.[۲۴] به گفته اثبات الوصیه، موسی بن جعفر خود پیش از وفاتش این مکان را خریداری کرده بود.[۲۵] امام موسی کاظم علیه‌السلام با شهادت خود، فصل جدیدی از مقاومت در برابر ظلم و بیداد را در تاریخ تشیع رقم زدند و نامشان به عنوان نماد صبر و استقامت در حافظه تاریخی شیعیان جاودانه شد. میراث معنوی و فکری ایشان همچنان الهام‌بخش مسلمانان جهان است


[۱] . المناقب، ابن شهر آشوب، ج ۲، ص ۳۸۲؛ الارشاد، ص ۲۷۹؛ عمدة الطالب، ص ۱۹۶؛ الصواعق المحرقه، ص ۲۰۳.

[۲] . از امام باقر _ عليه السّلام _ نقل شده كه فرمودند: حميدة في الدنيا، محمودة في الاخرة. الكافي، ج ۱، ص ۴۷۷، حديث ۱.

[۳] . نثر الدر، ج ۱، ص ۳۵۶.

[۴] . شیخ مفید، الارشاد، ج۲، ص۲۲۰.

[۵] . جعفریان، حیات فکری و سیاسی امامان شیعه، صص۳۷۹-۳۸۵.

[۶] . شیخ مفید، الارشاد، ج۲، ص ۲۳۱.

[۷] . اعلام الوَري، ص ۲۹۸.

[۸] . شرح نهج البلاغه، ج ۱۵، ص ۲۷۳.

[۹] . تاريخ اليعقوبي، ج ۲، ص ۴۱۴.

[۱۰] . عمدة الطالب، ص ۱۹۶.

[۱۱] . بحارالانوار، ج۴۸، ص۱۰۲.

[۱۲] . تاريخ بغداد، ج ۱۳، ص ۲۷؛ وفيات الاعيان، ج ۵، ص ۳۰۸.

[۱۳] . مقاتل الطالبين، ص ۳۳۲.

[۱۴] . عيون الاخبار الرضا، ج ۱، ص ۳۱.

[۱۵] . ابن‌جوزی، تذکرة الخواص، ص۳۱۳.

[۱۶] . شیخ مفید، الارشاد، ج۲، ص۲۳۹.

[۱۷] . شیخ قمی، الانوار البَهیّه، ص۱۹۲–۱۹۶.

[۱۸] . مجلسی، بحارالانوار، ج۹۹، ص۱۷.

[۱۹] . زندگانی امام موسی کاظم علیه‌السلام، موسسه فرهنگی هدایت.

[۲۰] . شیخ مفید، الارشاد، ج۲، ص۲۴۲.

[۲۱] .  قرشی، حیاة الامام موسی بن جعفر، ج۲، ص۵۱۶.

[۲۲] . صدوق، عیون اخبار الرضا، ج۱، ص۹۹و۱۰۵.

[۲۳] . ابن‌شهرآشوب، مناقب آل أبي طالب، ج۳، ص۴۳۵.

[۲۴] . صدوق، عیون اخبار الرضا، ج۱، ص۹۹و۱۰۵.

[۲۵] . مسعودی، اثبات الوصیه، ص۲۰۱.

ارسال نظرات

پیمایش به بالا